یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۹۲




--این شعررا به کودکان رنج کشیده ی کشورم تقدیم می کنم

ازکتاب شعر کودک" ما دنیامونو دوست داریم" انتشارات " شروع " 1382
----------------

اتل متل  توتوله
این ماهی کپوره
فلس های سفید شو
توی دریا می شوره
نه بزرگه،  نه کوچیکه
نه چاقه، نه لاغره
توی دریای شمال
همونجا که هستش کفال
همونجا که هستش آزاد
می گرده و می بینه
ماهی های رنگارنگ
مرجانای نرم تنک
می بینه که چطوری
عروس دریا با ناز
دامن نازکش رو
لطیف و با ظرافت
باز میکنه تو دریا
می بینه که ماهی سفید
تو تور یک ماهیگیر
گردنشو تاب میده
بال هاشو حرکت میده
با تیغ و با آبشش اش
نمی تونه دربره
از تور اون ماهیگیر
از تور اون کسی که
برای کسب غذاش
 ماهی های دریا رو
تو تور خود می ریزه
و از کنار ساحل
 یا از توی قایقش
 نمی تونه ببینه
توی دریا چه جوره
نمی تونه ببینه
که یه ماهی سفید
برای فرداش شاید
برنامه یی می ریزه
که بره با بچه هاش
تو اون پارک مرجانی
بازی و شادی کنن
 دریا رو با شادی شون
پر از هیاهو کنن.
کپور میگه:
اون ماهیگیر، اون ماهیگیر
نمی تونه ببینه
 که از یه کشتی قدیمی
که ته دریا مونده
هرچی که جا میمونه
از صندوق پر از طلا
از بشقابای لب طلا
از قاشق و چنگالاشون
از لباسای خیس شون
از مدالهای رنگارنگ
تا حتی لنگر قشنگ
ما هیچ کدوم کاری به اونا نداریم
اما اون مرد ماهیگیر
به چیزی فکر نمی کنه
هی تورش رو تکون میده
بالا و پایین میکنه
تا ما رو نابود بکنه
حالا ببینیم که دریا
که اینهمه سخاوت و بخشش داره
گاهی وقتا برای ما چه میکنه
تا جونمونو نجات بده
یه شب که آسمون سیاه بود
دریا سیاه، ماهی ها سیاه
یه قایق ماهیگیری
اومد وایساد وسط دریای ما
تورشو پهن کرد به قد همه ی ما
هر کاری کردیم که پشیمونش کنیم
از خر شیطون پیاده و آرومش کنیم
نشد که نشد
از کوچیک تا برزگ
رفتیم به قعر دریا
رفتیم به اونجایی که
دریا به خشم درمیاد
کپه شدیم تو اونجا
بعد یهو باز شدیم تو اونجا
بعد مثل یه تخته فرش
پهن شدیم تو اونجا
با تنا مون با دردامون با دادمون
برق به برق وصل میشد
صاعقه از میونمون به سطح دریا می رفت
یهو مث این که دریا بخواد عق بزنه
همه به یک سو رفتیم
بعد به بالا رفتیم
دوباره یه قوسی زدیم
باز به پایین رفتیم
دیگه نمی دونی دریا چه کارا که نکرد
موج به موج از پس هم تا طاق آسمون می رفت
هرچه که روی اون بود
به موج می خورد، به طاق آسمون می رفت
خرد و خمیر و خاک شیر تا کف دریا می رفت
از جمله همون قایق ماهیگیری.
و ماهیگیری که اون شب از بخت سیاش
برای ما دام پهن کرده بود.

حالا به اینجا رسیدم که بگم
اگر ما رو از دریا نگیرن
ماهم دوست داریم دنیامونو
مث همین سفیدیا پر از نوشته بکنیم
نوشته های خوبی که
نمی دونیم که عاقبت ،
از چشم کی
از قلب و از انگشتای نازک کی بیرون میاد
که بنویسه از قول ما
ما دنیامونو دوست داریم
 ما دنیامونو دوست داریم


جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۹۲



 یلدا مبارک



شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۲



شعر جدیدم"ماندلا" با ترجمه ی دوست نازنین ، شاعر علیرضا طبیب زاده .  از ایشان نهایت تشکر را دارم







جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۲






شعر جدید15/9/92
برای کسی که مثل هیچ کس نیست"ماندلا"
-------------------------------------------------
وقتی آدم میمیره
از در خونه ی خودش ،تابوتش رو به قبرستون میبرن
در مورد ماندلا اما فرق میکنه
وقتی که مرد
از در خونه من، تو
همه ی مردم دنیا
حتی خونه موهبت خانم
معلم کلاس سوم من
که حالا دیگه  نیستش
بدرقه شد
میدونید چرا؟
چون یک روزی خوابی دید
که همه ما توش جا شدیم
حالا همه  میدونیم
که ماندلا
یک رویای دیگه یی داره
که فقط خودش
 توش جا شده.
ماندلا ! خوابت خوش.


دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۲

کارونِ چشم من

 
 
 



 
 
شعر جدیدم:

کارونِ چشم من
----------------------

بلمی که هنوز لم داده است ...
در کناره ی رود
کبوترانی که هوا را
به آب گره میزنند
ازپسِ شدیداُّ سیاهِ نخل ها
غروب شدیداّ نارنجی...
این تصاویرِ زمان های دور
زیبایم می کنند هنوز.

کارون هم سن من است،
اگر عمر هرچیزی از وقتی شروع می شود
که دیده شده است.
نگاهم وامداراست کارون!
اگرچه خشکیدی
میگذری همچنان از چشمهایم
و درمصبِ گونه هایم
توقفی چندین ساله داری.

حالا کارون چشمِ من است
و در کناره اش
بلمی برای همیشه قطره شده است.

آذر کیانی

7/9/92
 



دوشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۹۲

 
 
 
شاعر بزرگ مجید فروتن درگذشت. روحش شاد
-------------------------------------
شعر این شاعر عزیز
-----------------------------------
به صدايم كه يتيم است و مام از دست داده گوش كن
بر فراز آن، صدف هاى عزلت به رقص آمده اند...

خواب هاى ظلمت گونه را از پيشانى آسمان مى زدايد
و به صفى از ماهى هاى خشكيده مى انديشد
كه بر ستونى از عشق مى آويزند
صدايم را بگير و از دست مده
تا من و تو از حرام شدن نجات يابيم
اى عشق !
بر اندام سپيد كدام زن مى ايستى؟
تا اندوه ديرينه ام را رها كنى !
تا پرواز دهى اين غم شيرين را
بر فراز شبى كه زندگى ما را رقم مى زند
شبى كه انجام اش آغاز ما ست
جا كه ديرى ست كه جان داده ايم .
چون جهانى كه همواره كوچك مى شود
 


دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۲



 
 
از مجموعه ی آماده چاپ
---------------------------
شب بارانی

باران ،پشت پنجره سرریز
سرازیرم به مخفی ترین دهلیز ...
تودرتو میروم به غارهای پنهانی
به قندیل ها
وچکه چکه برگ های خیس
به کوچه ی شب زده
که بدرقه ام میکند

روی صلیب مهتابی رنگ
از نور چراغ برق
اندام شب واره ام مصلوب

عیسای ظلماتم
محیط درد را ترک میکنم
هیچ اثری از معجزه ی نیای ام
موسی را تداعی نمی کنم
می روم
آهس س س ته
قدم به قدم.

چشمم
روبه آینه یی ست که نورش
از این شانه به آن شانه
طرح اندام شب زده ام را پاک میکند
روی شب یک قطره ام
و شبنمی که راه را منعکس میکند
و تورا


خرداد۹۰


یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۲

 
 
 
 
 
 
 
 
توضیح خانم مهناز بدیهیان عزیز:
شاعر گرامی ترجمه ی کتاب اعتراض قلم که در سال 2009 با شعری از شما منتشر شد هم اکنون همراه با ترجمه ی شعر ها به انگلیسی و مقدمه ای توسط شاعر پر آوازه ی سانفرانسیسکو با نام  Saplings Arise  منتشر شد. اگر در خارج از ایران زندگی می کنید آدرس خود را بفرستید تا یک کپی از کناب را برایتان بفرستم.
با مهر مهناز بدیهیان
همچنین می توانید این کتاب را از کتابفروشی معتبر "لورنس فرلنگیتی" در سانفرانسیسکو بنام  City Lights Publishing
سفارش دهید.
------------------------------------------------------------------------------------------
و شعر "آخرین نگاهم " از من با ترجمه دوست نازنینم خانم مهناز بدیهیان در این کتاب.
---------------------------------------------------------------------------------------
 
آذر کیانی Azar Kiani
 
آخرين نگاهم         " به ندا آقاسلطان"
----------------
                                                  
اجازه هست؟
انگشتم نقش صورت كدام استاد؟
اين درس سوالات زيادي دارد
همه ي اين دنيا آيا
مساويست با يك گلوله؟
دنيا مرده بود
آخرين نگاه اما عجب درسي!!!:
در آيند و روند دستها
اريب تبريزيها
پروانه يي چشمم را دزديد و
لابلاي تاولهاي اجتناب ناپذير
پر از رآي و خيابان گم كرد.
.........
خبرم كردند سايه هاي آشنا
پرنده يي كه پر كشيد
كنار تولدش ايستاده است
كنار بيست و هفت سبزه و سيب و آينه
كنار بيست و هفت لاله
كنار لحظه هاي سبز
و مرتب ميخواند
من زنده ام
باوركنيد
----------------------------------------------------------

Azar Kiani
 
The Last Glance
 
Is it allowed?
My finger traces the outline of which teacher’s face?   
These subjects have too many questions
Is the entire world equal to one bullet?
The world has been dead                                       
But the last glance has an amazing lesson
In the destiny of our hands
A butterfly stole my eyes
And lost them in the unavoidable blisters
Of lost streets
The familiar shadows warned me
The bird that flew
Stood by its birthday
Next to twenty-seven apples, mirrors and herbs
Next to twenty-seven tulips
Next to green moments
And constantly singing
I am alive
Believe me

 


چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۲

 
 
 
 
 
 
از کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است" نشرثالث 81                                                                                   

به زنده یاد :هوشنگ ایرانی

 
عکس
--------------...
و عکسی از قرن 1352
و از چشم که به چشم تو افتاد

افتاد قعر چاهی که دو ماهی چاهی قعر زلال
زل زل زلال
موج می دمم . دم دم از موج از عدم
از هو هو از هوش از شنگ از شوخ
از...
از قرن 1352
با او آمدم
زل زل
با عکس با دم.




دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲




از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر اثر

شب کلکته                                    به همسرم: فرشاد

ماه آسمان کلکته پایین بیاید
کنار سفره ی آب و نیلوفری ام بنشیند
قرص نان
عین خودش ماه
به دو نیم
 نیم اش ینوازد
نیم ام ترانه بخواند
نسیم، هوای ملایم، همراه،
ستاره های شهر را بچیند
دور تو بکارد
نیم ام ساقی و سماع و سور
نیم ات بتابد
مهر بدرخشد
و دقیقا حالا که کمی از زمین دوریم
از نوای هوی متال
از اعتراض
آسمان کلکته عشقباران است
ماه

شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۲



زندگی در خیابان "تایلنتیش" زیبا نیست وبا آنچه که ما آن را زنده گی می نامیم ، خیلی تفاوت دارد
هر پاراگراف در این شعر حکایت از نوعی زیستن دارد که با پاراگراف بعدی و نوعی دیگراز زیستن هماهنگ نیست. نمی شود روی این خیابان نام مشخصی گذاشت و نام این شعرهمان....
" متن انگلیسی این شعر از یکی از آهنگ های گروه انگلیسی "آبا" گرفته شده است.

خیابان تایلنتیش
------------------------
کرده سرش را توی یک کفش و اص...رار که ببیند
خیابان "لیژدار" کفش برمیدارد
آهای تاکسی !
خیابان "تایلنتیش"
ریش وسبیل برمی دارد از روی روسری راننده:
حالا چرا آنجا؟
خوب نیست
چهارراه خوب نیست بایست!
چند قطره باران کرایه ات

غوزه های فلزی خوب نیست
باران نمی خواهند
روئیده اند که چشم بردارند

کلاه جوانک، برعکس
آستین های گره زده ی شکمش
قر کمر
Oh money money
Must be funny
In the richman,s world

دست ها به جیب سرایت می کنند
دست اما بالای دست
نگرفتن مچ، ماچ گرفتن
آفرین پسر خوب !
بارآخر، همین خیابان است

سرش از پنجره ی آپارتمان بیرون است
گل سرخ روی موهایش کف خیابان است
آقا! ساعت چند؟
بفرما خانم!
- از آن جا که خوانا نیست
- حیف خیابان از خانه بیرون است

کلافه سر برداشته از کفش
پشت وانتی را برمی دارد از خیابان
خانم راننده ! لطفا
میدان ه ه پشت!

از کتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟ نشر نیم نگاه 1380


چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۲




  از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر اثر

راز

در سکوتی که هیچگاه زبان باز نکرد
حیرت جیغ کشید.
برگهای درخت سیب فرو ریخت
برهنه ی برهنه
برهنگی نه اینسوی دارد

نه آنسوی
نقطه یی بی بازگشت.

رازی بود میان ما
راضی بود خدا
     تا
درررنگ
درنگ
بو می کشید پشت دیوار
لابلای پیچک ها، زنگ را
از مهتابی دیدم
زن ایست  داد
     تا
راضی بماند غیر خدا

زنی بو می کشید
یاس امین الدوله را
هنوزمهتابی  پوشیده از راز بود


چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۲




شیرکو بیه کس
ترجمه:سید علی صالحی

در زیر زمین خفه کننده این روح پاره پاره ام
ساعات غربتم واگنهای به هم پیوسته اند
می روند و می آیند،می آیند و می روند
هر روز در ایستگاه انتظار در ایستگاه بدرود
درهایشان از پی هم باز و بسته می شوند
یک غمم پیاده می شود
صد غمم سوار
چه تونل بی انتهایی است غربت !
به کجایم می برد؟
دیگر چراغ چشمانم به سو سو افتاده است
با این حال او می بردم.... می بردم....می بردم                                                                     

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۲

زن

از مجموعه ی جدید و در حال چاپ


زن

---------

کپی می زند
چند رویا را
که کاملا جدا از هم
به کارشان مشغول اند
معمولا از روی خودش چند کپی بر میدارد.




رویای سایه آبیِ چشمهایم
پشت چشم ، آسمان
که بواسطه ی مژه های برگشته و ریملی ام
از پرنده خالیست.



رویای سنگرهای پشت خاکریز

خط مقدم
چریکه ام.
نیم خیز
خوشه های گندم را
از روی ماه می چینم.
روی گونه های سفت و سفیدم، متبسم
شب ؛از برق دندان و نگاهم
طلوع خورشید فردا را
بانگ میزند.



رویای نیلوفرم.
می ایستم.
نفس عمیق می کشم.
هستی ،خبرنامه یی لوله شده
از ریه هایم
پایین می رود
و در هردم و بازدم
از زایش کرم های بد بو
جلوگیری می کند.
شب ،موهای بلندم
در دستهای باد
خاکستر از روی ستاره ها
می روبد،

به شهر،هوای تازه می بخشد،
و پاک میکند تکه تکه
جِرم هایی که
فاصله اند.



موهایم از خاکستری
به سفیدی بزند وقتی،
سپیده ی صبح
از عمق خوابم سر میزند.

از روی خودش
کپی های خودش را
دست به دست می چرخاند
زن و همچنان زن.



http://www.ketabeshear.com/march8_13/azarKiani.htmSee More



دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۲

شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۲

شد

.از کتاب"روی آینه ام خم اش"نشر اثر




شد



به یاد مایکل جکسون

---------------------------------

... می خواست سفید باشد، شد

می خواست بینی اش کوچک باشد ، شد

می خواست موهایش صاف باشد، شد

شد شد

اما چیزی که نشد حکایت دو سه حبه ی انگور است

که قرار بود مهره های پشتی مایکل را تر کند

نشد و صندلی او در شام آخر خالی ماند

مایکل جابجا شده بود تا بتواند که ببیند اما

تگاهش رفت و جفت احول مولانا شد

شد

و نشد که برود مایکل

به خواب سیاهان

و خواب سیاه شد

شد شد

میان دو کودک سیاه و سفید

که تابی را پرواز می دادند

بی سر نشین

پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۲

روی آینه ام خم اش



از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر الکترونیک اثر-
---------------------------------------------------


برای امشب تولدش به دخترم افروز

------------------------

روی آینه ام خم اش

------------------


همیشه پیش روی جان عاشق آینه یی هست

همیشه ، حتی در گوشه ی همین کافه ی دنج



بودابار روی صدایم

دوتکه مخمل آبی ام، نه ، امروز تن پوشش قهوه یی ست

دوتکه کاکائو روی نگاهم، آرامم

در این کافه ی دنج در بارسلونا

البته روبرویم گائودی نشسته

بدون پیپ و دوبال سفید بالای لبش

روی لب اش شکلات داغ، روی زبانش که می چرخد



- عشق انگیزه می آفریند



ها؟

می آفرینم روی شکلات ، روی لب اش

یک حرف و دوحرف بر.......



- عشق زیبایی می آفریند



دو تکه کاکائو، گردن کج قشنگ

می گوید روی صورتم، لطیف و ملایمش



- زیبایی احجام، با عشق سازنده ،نسبت مستقیم دارد



آینه ام ، سازنده عشق ام

خم ام ، اسپرسوام، تیره ی تیره

وقتی که دوتکه کاکائو می چرخد رو به قطرات باران

رو به پنجره

روی آینه ام خم اش

گردن کج قشنگ روی عقربه های بارانی

می چرخم روی بودابار صدایم

جناب! لطفا صورتحساب!

دوشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۲

محیط سرگردانی

بازیگر زن فیلم"گذشته " اصغر فرهادی ، نخل طلایی کن را برد. تبریک.



اصغرفرهادی در جای خودش به لحاظ روحی تکه پاره است . به دلایل زیادی که همه میدانیم ، میان آنچه که میخواهد!! و آنچه که هست!!، درفضایی که نام اش "محیط سرگردانی "ست ،بسر می برد.

در این فضا اجباردر تردد است نه اختیار.

درک این محیط برای کسانی که آزادند کاملا قابل درک نیست.

اصغرفرهادی را چه وقتی که بازیگر زن فیلم اش را بهنگام دریافت جایزه می بوسد و یا وقتی که درفیلم "گذشته " دچار خودسانسوری می شود ، درک کنیم .

اگرکمی خودمان را به این" محیط سرگردانی" نزدیک کنیم ، بطوری که دچارش شویم، به اصغرفرهادی های می رسیم که مثله شدن را تنها به خاطرعشق به هنر پذیرفته اند.

یکشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۲

چهارشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۲

پری



از کتاب   " روی آینه ام خم اش 



یکم خرداد ، روز رفتن طلعت نازنینم

پری
------------------------


هنوز آوازشان را

نخل ها زمزمه میکردند

بلم رانهای کارون

گم کردگان صدفی نایاب

که به اشتباه راهی رود شدند

کوسه ها رود بدوش

ماهیان سرگردان

بلم ها واژگون

کارون رفته بود

نخل ها، پل ها

و شهری که دیگر خبر ساز شده بود

اهواز

در غیاب پری اتفاق افتاد

پری نقره یی

که نهال نخل در چشم هایش

یادگاری شد

پری نقره یی سبز چشم رفت

تا نیلوفری دست هایش

در ادامه ی خواب ها پل بسازد



دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۲

هک





ده یازده سالی هست که وبلاگ دارم"تریابلاگ" چند سالی هم هست که توی فیس بوک هستم.

خوبه توی این مدت چند ایمیل و پیام تلفنی داشته باشم که" فلانی توی کار هک هست و این اونو لو میداد واون

این رو . بگذریم. ولی وقتی از طرف سایت معتبری!!! ایمیلی میاد بدون توضیح و بعد میفهمی که

اگر بازش میکردی هک میشدی ، دیگه طاقتم تمام شد و ترجیح دادم که راجع به اون با تو حرف

بزنم.

میخوای هک کنی؟ گیرم که هک کردی. بعد چی؟!!!! یکی دیگه یکی دیگه

با حرص سیری ناپذیرت چه میکنی؟

حتما توی خونه ات آینه یی پیدا میشه ، خودت رو نگاه کن. اون اندامی که می بینی یک فرصت هست

"انسان رو نشون بده" نه ! نمی تونی؟ حداقل"لانه ی جانورش نکن"

موشی در لابیرنت را در نظر بگیر، راهی جز دور زدن خودش رو نداره.

یک حرف رو از طرف من داشته باش!

هروقت که موقعییت انسانی ات رو به قصد!! موفعیتی پست تر ترک کردی، اگر باز خواستی که

برگردی مطمئن باش که اون موقعییت قبلی رو دیگه نمی بینی. اون توسط یک انسان! اشغال شده.

از همین جاست که بازی روزگار با تو شروع خواهد شد.

حالا همت کن و برو جلو ، خیر پیش

یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۲

اتصال

از کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است"نشر ثالث




اتصال

----------

متصل راه به من

راه به تو

راه به راه

متصل من به تو

راه ها های هوایی



متصل سرگردان روی دیوار

نگاه، تابلو، عکس های آلیوم قدیمی

متصل سکوت

به من

به تو

سکوت س س

ها های هوایی

جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۲

وقتی دخترم کوچک بود

ازکتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟نشر نیم نگاهسال80"




وقتی دخترم کوچک بود

--------------------------------



وقتی دخترم کوچک بود

... در کفش فروشی برای انتخاب میان دو کفش

این ترانه را می خواند:

"دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده"

حالا او دیگر شماره ی کفش هایش را میداند

و به وقت انتخاب ترانه یی می خواند

که من تا به حال نشنیده ام

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

هیج جا ، همین جا

ازکتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟نشر نیم نگاه سال 80"
-------------------------
هیچ جا ، همین جا
------------------------
تا حالا کجا بودی؟

هیج جا ، همین جا

کوک شل می راندم

در همین جاده

نخ های آسمان را ماسوره میکردم

و گلوله های پنبه ای را آلاسکا

صخره یی در لانه ی موش فرو میکردم

و لانه ایی در شکم کرکس

کفش هایم اما

همچنان پای قطار بود

گاهی با زمزمه های سبک هندی همین قایق سفید

سفر میکردم تا دشت آلاله ها

و به سکوت کوهستان

وتا نقاشی دو عاشق که

Slow motion

می دویدند.

وه چه آرامشی؟

و گاه تا ...

بابا کجایی؟

قطار رفت

و کفش هایم همچنان ...



کوک شل تا آن سوی جاده

تا انوشیروان که دنبال مجوز ساخت ایوان بود

تا پیرزن که خود انوشیروان

و تا این سوی جاده

تا همین جدول متقاطع

که خانه های سیاهش پر از مرکب است

هیچ جا

همین جا.



چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۲

بدرقه

از کتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعرمن؟نشر نیم نگاه"


به: همسرم

بدرقه
---------------
وقتی فرودگاه را در جیبت گذاشتی

کودکی هواپیما در دریا غرق شد

و بارانی که می آمد

تاکسی ها را به سمت پل معلق هدایت میکرد

برای هیچ کسی که بر هیچ زمینی ایستاده بود

تاکسی ها توقف می کردند

بوق بوق بوق

هی هلو!

تیرهای چراغ برق

دکل های فشار قوی

بیار ساقی آن می که حال آورد

برج ها و پاره پاره های چتر

در سر من شهری

که اصلا قابل افتتاح نبود



حالا دارند موکت اتوبان را وصله می کنند

و پازل ارم آن قدر کم دارد

که مجبورم کودکی ام را به کمکش بفرستم



در این تونل آبی

پشت این باران مقصدم را گم شده می بینم

کجایی؟

حالا نمی دانم آیا فرودگاهی دارد نقاشی می شود

که هما پیمای رسیده را...



جمعه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۲

کلمه

از کتاب"روی آینه ام خم اش"نشر اثر

کلمه

------------

مدادم را بگیر

دفترم را همین طور

می خواهم مثل همین سنجاقک

روی همین گل آفتابگردان

نور باشم و سکوت



کلمه بر زخمهایم نمک است



چهارشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۲

عطر

از کتاب "روی آینه ام خم اش" نشر اثر


--------------------------------------------

عطر



وسط آسانسور سبز شد کنارم

از عطری سرخ گیج میزد زبان

... س س لام تا کام

رفته بووووووود

میزد بالا که نرود از کنارم،

سرخ آسانسور گیج.



بویی که آشپزی میکرد

با الکل و اسانس و تلخ تریاک

گیج بالا میزد ،آسانسور

بیرون زد

..............


*سحر از بسترم بوی گل آیو



*شعر از بابا طاهر

جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۲

.


والتر بنیامین فیلسوف ومنتقد آلمانی می گفت که فاشیسم"سیاست را زیبا شناسانه می کند" در حالی که کمونیسم" هنر را سیاسی

میکند" او از مارینتی شاعر فوتوریست ایتالیایی ،کسی که از جنگ لذت میبرد یاد میکند که با صدای بلند می گوید"بگذار هنر جهان را ویران کند" ، بنیامین این نظر او را نقطه ی اوج و فرجام نهضت هنر برای هنر ، میداند.



ترجمه:مراد فرهاد پور