سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۴۰۰


 فروغ#

از کتاب"چرا کفشهایت جفت نمی شود شعر من؟
نشر نیم نگاه 80
گزیده اشعار"جهان به قدر همین قدم ها "
انتشارات فصل پنجم 98 

آذر کیانی

دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۴۰۰

دوشنبه، آبان ۱۷، ۱۴۰۰

فکر میکنم انسان‌های ریشه‌دار جاودانه‌اند‌ . منظور از ریشه تنها اصل و نسب قومی و خانوادگی نیست اگرچه بی تأثیر هم نیست اما منظورم انسانهایی ست که در درون به کمک فهم و بصیرت به ریشه‌های خود نزدیک شده یا رسیده‌اند.
ریشه‌هایی از جنس شعور، فهم، درک و دانایی .
این انسان‌های نامیرا بواسطه‌ی همان ریشه ها هرگز این جهان را ترک نمی‌کنند و همچنان پرتو شعور و آگاهی‌شأن در این دنیا تاثیرگذار باقی خواهد ماند.
بنابراین چه از این انسانها در هنگام زنده بودن یا مرگ یاد کنیم یا نه ، در اصل ثبات حضور و جاودانگی‌شان در انرژی پایدار این جهانی خللی وارد نخواهد شد . و یادبودها تنها عرف و معمول است که ادب حکم می‌کند که رعایت شود. .
بدون هیچ شرحی:
بانو «مه‌لقا ملاح» از میان ما رفت اما ریشه‌ی آموزه‌هایش در پیوند با ریشه‌ی همه‌ی درختان سرزمینم همواره سبز خواهد ماند و یاد و نامش جاودانه. روحش شاد.

@azar.kiani.7
Facebook/azar.kiani.7




d 1 other

 

سه‌شنبه، آبان ۱۱، ۱۴۰۰


"زنده یاد" هوشنگ چالنگی
روحش شاد


@azar.kiani.7 
instagram

شنبه، آبان ۰۸، ۱۴۰۰

 

عکس: #آذر_کیانی

جمعه، آبان ۰۷، ۱۴۰۰


هنرمند ارزشمند، "ایران درودی" عزیزدرگذشت
روحش شاد و نامش جاودان



اینستاگرام
تلگرام
فیس بوک

چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۴۰۰

به روح بلند «علی لندی»

شعر جدید در سایت « اخبار روز»

 

با صدای شاعر«آذر کیانی» در تلگرام و اینستاگرام

 

«علی بلند شد»

 

غروب نشسته در پاییز

درختان رنگی و شهر

ارغوان ریخته بر دیوار

و شبی که از راه می‌رسید.

صدای فردای خیابان

کیف و کتاب و دفتر و خودکار بود و

زمزمه‌ی درس.

کدام درس؟

علی بلند شد‌.

بلندتر از قامت پانزده سالگی

بلندتر از ماه سرخ

در شب آتش

و مشق فردایش را نوشت.

آواز ماه

سرخ بگوش می‌رسید

وقتی که مهره‌های پشتی‌اش

روی درک مهر و شهامت

قصد کرد.

دانش هیچ مدرسه.ای

آتش نگاهش را

خاموش نکرد،

وقتی او به خاموشیٕ همیشه پیوست.

علی بلند شد.

#آذر_کیانی

۱۴۰۰/۷/۷

#علی_بلند_شد_آذر_کیانی_اخبار_روز_۱۴۰۰

@azar.kiani.7

سایت #اخبار_روز

https://www.akhbar-rooz.com/128998/1400/07/21/

تلگرامT.me/azarkiani



 

دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۴۰۰


#آذر_کیانی
#ناکجا
#کتاب_بی_خیال_انتشارات_فصل_پنجم_97
#گزیده_اشعار_جهان_به_قدر_همین_قدم_ها 
#انتشارات_فصل_پنجم_98 

چهارشنبه، مهر ۰۷، ۱۴۰۰

 

به مردم افغانستان

 

#اتفاق

 

از همسایه ام می‌گویم

که به زبان ما حرف می‌زند

و امروز ،

با لکنت می‌گوید

خانه‌اش را زدند.

در همین روزها...‌

اندوهش گستره‌ی

عظیم همدلی را

به خود می‌خواند

شاید غفلت، بی‌مایگی‌ را

همه‌‌گیر کرده بود

که عمود مقاومت شکست

و کاکل‌ همسایه، کابل

به زور و جبر

به چنگ‌ بربر افتاد.

خانه‌اش...

همسایه ام...

و حالا از دره‌ی پنجشیر

صدای پنجه‌ی شیر را می‌شنوم

که می‌خراشد

سینه‌ی عریان خیال را

برای هرات و تاکستانش

قندهار و انارستانش

مزار و دشت‌هایش

و بامیان و بودایش

تا باد موافق

اهتزاز پرچم افغانستان را

به یاد بیاورد

و رنگین کمانی زیبا

آسمان کابل را

بیاراید،

پس از باران کوبنده‌ی

تیربارها.

یقینا همسایه

دوباره

به ماه نگاه خواهد کرد

و باور را

بر زمین مهتابی.

شیارهای تن زخمی‌اش

از هجوم ددان

پاک خواهد شد

و طلوع، دوباره

به خورشید

نگاه خواهد کرد.


۱۴۰۰/۶/۱۸



#اخبار_روز #آذرکیانی #افغانستان

https://www.akhbar-rooz.com/126295/1400/06/26/


اینستاگرام ، فیس بوک:

azar.kiani.7@

T.me/azarkiani





سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۰


 نقاش: سالوادور دالی

جمعه، تیر ۰۴، ۱۴۰۰

 



سبز

 

با تو دیشب تا کجا رفتم

تا خدا و آن سوی صحرای خدا رفتم

من نمی­گویم ملائک بال در بالم شنا کردند

من نمی­گویم که باران طلا آمد

با تو لیک، ای عطر سبز سایه پرورده!

ای پری که باد می‌بردت

از چمنزار حریر پر گل پرده

تا حریم سایه‌های سبزتا بهار سبزه‌های عطر

تا دیاری که غریبی‌هاش می‌آمد به چشم آشنا، رفتم

با تو دیشب تا کجا رفتم

 

 

مهدی اخوان ثالث








 نقاش:
خوان میرو

"برای خواهرم "ایراندخت 

دخت ایران


آسمانی که بر سر گرفته ام
چند رویا از کودکی ام را 
ابر کرده است
 اگر ببارد 
دختری کوچک 
روی دست هایت سبز می شود
و دوباره صورتش را 
به قرص ماهی می چسباند
 که از چشم های شکلاتی اش 
راه به قصه های طولانی
پر رمز و راز 
راه به افسانه های پریان می برد
افسونم می کردی دخت ایران

حالا این آسمان دختری سه ساله است
که دراین عصر جمعه 
برای مهرت
آغوشت 
هنوزابریست و بارانی

آذر کیانی



  


شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۴۰۰


چرا رفتی چرا من بی قرارم

 ایراندخت ام

متین . مهربانم

زیبا .صبورم

به همسر شایسته ات جناب آقای جواد علیزاده و فرزندان برومندت غزال و مسعود تسلیت میگم

یادت مانا. روحت شاد




T.me/azarkiani  

چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۴۰۰

 


عكس كج


آنقدر تكان خوردي
كه اين عكس، كج در آمد
و از كادر بيرون زدی.


حالا بندهای كتانی ات
به سرعت اضطراب
هوا را تكان می دهند
تا دورترين راه ها نزديك شود.
تو آزادی...

تو آزادی؟
هميشه براي آزادی لباسی می دوزی
كه از مد نيفتاده باشد
و با دست هايت به دور اين زمين كوچك
چنان حلقه می زنی
كه نيفتادن دروغي مي شود مطمئن
پنهان در گوشه ی قلبت.

آنقدر به دور انداختنی ها خيره شدی
كه صبح از بالكن سقوط كرد.

مي خواستم از آب هاي كنار خوابم
برايت ماهی بفرستم،
تا زندگی يادت نرود
و به خاكستری اين بازی
خاتمه بدهی،اما،
خام به طريقی پخته بو می دهد
و من مجبورم كه اسانس ليمو را چاشنی هوا كنم
تا زير گلويت را نفس نكشی.

كار از باريك به باريك تر جا رسيده
رسيده تا به خاطره ی كسي برسم
كه آغازيد تا تاريكی قد بكشد
و با حسرت به كوچ حيرت اميدی
كه در دوردست هاست،
نگاه كند.
و تحقق ناپديد شده ی موقعيتی سبز را
به بادكنكی تركيده تشبيه كند.


شبيه به رسيدنم به تو
كه در بحبوحه ي خالی اين متن
در جدال
با اين سفيدی ها
كشيده شدی.




آذر کیانی

پلاژ مردگان شاد

نشر اشاره 84

گزیده اشعار 

جهان به قدر همین قدم ها

انتشارات فصل پنجم 98


 

 سر ارادت ما و آستان حضرت دوست


حافظ 

  

جمعه، فروردین ۰۶، ۱۴۰۰


 نوروز 1400 مبارک

ا

یکشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۹


هشتم مارس، روز جهانی زن مبارک

زن


کپی می‌زند
چند رویا را
که کاملا جدا از هم
به کاری مشغول‌اند .

معمولا از روی خودش چند کپی بر می‌دارد.
رویای سایه آبیِ چشمهایم
پشت چشم ، آسمان
که بواسطه‌ی مژه‌های برگشته و ریملی‌ام

از پرنده خالی‌ست.
رویای سنگرهای پشت خاکریز
خط مقدم
چریکه‌ام،
نیم خیز،
خوشه‌های گندم را
از روی ماه می‌چینم
روی گونه‌های سفت و سفیدم، متبسم
شب ،از برق دندان و نگاهم
طلوع خورشید فردا را

بانگ می‌زند.
رویای نیلوفرم.
می‌ایستم.
نفس عمیق می‌کشم.
هستی ،خبرنامه‌ای تا شده
از ریه‌هایم
پایین می‌رود
و در هردم و بازدم
از زایش کرم‌های بد‌بو
جلوگیری می‌کند.
شب ،موهای بلندم
در دستهای باد
خاکستر از روی ستاره‌ها
می‌روبد،
به شهر‌ هوای تازه می‌بخشد،
و پاک میکند تکه تکه
جِرم هایی که

فاصله‌اند

موهایم از خاکستری
به سفیدی بزند وقتی،
سپیده‌ی صبح
از عمق خوابم سر می‌زند.
از روی خودش
کپی‌های خودش را
دست به دست می‌چرخاند 

زن و همچنان زن

#آذر_کیانی
#بی_خیال_۹۷
#گزیده_اشعار_جهان_به_قدر_همین_قدم_ها_۹۸
#انتشارات_فصل_پنجم

سه‌شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۹۹

 


نرم نرمک می رسد...