ازکتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟نشر نیم نگاه سال 80"
-------------------------
هیچ جا ، همین جا
------------------------
تا حالا کجا بودی؟
هیج جا ، همین جا
کوک شل می راندم
در همین جاده
نخ های آسمان را ماسوره میکردم
و گلوله های پنبه ای را آلاسکا
صخره یی در لانه ی موش فرو میکردم
و لانه ایی در شکم کرکس
کفش هایم اما
همچنان پای قطار بود
گاهی با زمزمه های سبک هندی همین قایق سفید
سفر میکردم تا دشت آلاله ها
و به سکوت کوهستان
وتا نقاشی دو عاشق که
Slow motion
می دویدند.
وه چه آرامشی؟
و گاه تا ...
بابا کجایی؟
قطار رفت
و کفش هایم همچنان ...
کوک شل تا آن سوی جاده
تا انوشیروان که دنبال مجوز ساخت ایوان بود
تا پیرزن که خود انوشیروان
و تا این سوی جاده
تا همین جدول متقاطع
که خانه های سیاهش پر از مرکب است
هیچ جا
همین جا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر