یکشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۸
دوشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۸
پائ ی ز
پائ ی ز که می آید
مثل هر موجودی
روی زمین نمی پاید ، نمی ماند
پائ ی ز که
سرمای ملس در سکوت ، تجربه ی سبز زرد ، نارنجی
را می مکد و بعد
کز می کند ، گوشه می گیرد
و خیره می ماند به بندهای باد
خش خش
پائ ی ز که
سومین فصل سال
سومین روزش روز رفتن مادر است
و یا شاید بازگشت اش ، کسی چه می داند
کز می کنم گوشه می گیرم
و خیره می مانم
به ب ر گ ه ا ی ی که به باد داده ام
سبز ، زرد، نارنجی
پائ ی ز که می آید
دری باز می شود به وسعت صبر
گوش می کنم به ندای وعده یی
که می دانم با معجزه پرمی شود
و خیره می مانم به نور نارنجی
و آینده و ریه های بزرگ پنجره هایش
که پر از نفس های توست.
سبز نپائید
نارنجی و زرد هم نمی پایند
برهمین نردبان خلاصه می کنم
تا در خواب بنفشه پرواز کنم
آذرکیانی#
کتاب " روی آینه ام خم اش " نشر آیدا - بوخوم آلمان96
چهارشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۸
اشتراک در:
پستها (Atom)