چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۲

 
 
 
 
 
 
از کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است" نشرثالث 81                                                                                   

به زنده یاد :هوشنگ ایرانی

 
عکس
--------------...
و عکسی از قرن 1352
و از چشم که به چشم تو افتاد

افتاد قعر چاهی که دو ماهی چاهی قعر زلال
زل زل زلال
موج می دمم . دم دم از موج از عدم
از هو هو از هوش از شنگ از شوخ
از...
از قرن 1352
با او آمدم
زل زل
با عکس با دم.




دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲




از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر اثر

شب کلکته                                    به همسرم: فرشاد

ماه آسمان کلکته پایین بیاید
کنار سفره ی آب و نیلوفری ام بنشیند
قرص نان
عین خودش ماه
به دو نیم
 نیم اش ینوازد
نیم ام ترانه بخواند
نسیم، هوای ملایم، همراه،
ستاره های شهر را بچیند
دور تو بکارد
نیم ام ساقی و سماع و سور
نیم ات بتابد
مهر بدرخشد
و دقیقا حالا که کمی از زمین دوریم
از نوای هوی متال
از اعتراض
آسمان کلکته عشقباران است
ماه

شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۲



زندگی در خیابان "تایلنتیش" زیبا نیست وبا آنچه که ما آن را زنده گی می نامیم ، خیلی تفاوت دارد
هر پاراگراف در این شعر حکایت از نوعی زیستن دارد که با پاراگراف بعدی و نوعی دیگراز زیستن هماهنگ نیست. نمی شود روی این خیابان نام مشخصی گذاشت و نام این شعرهمان....
" متن انگلیسی این شعر از یکی از آهنگ های گروه انگلیسی "آبا" گرفته شده است.

خیابان تایلنتیش
------------------------
کرده سرش را توی یک کفش و اص...رار که ببیند
خیابان "لیژدار" کفش برمیدارد
آهای تاکسی !
خیابان "تایلنتیش"
ریش وسبیل برمی دارد از روی روسری راننده:
حالا چرا آنجا؟
خوب نیست
چهارراه خوب نیست بایست!
چند قطره باران کرایه ات

غوزه های فلزی خوب نیست
باران نمی خواهند
روئیده اند که چشم بردارند

کلاه جوانک، برعکس
آستین های گره زده ی شکمش
قر کمر
Oh money money
Must be funny
In the richman,s world

دست ها به جیب سرایت می کنند
دست اما بالای دست
نگرفتن مچ، ماچ گرفتن
آفرین پسر خوب !
بارآخر، همین خیابان است

سرش از پنجره ی آپارتمان بیرون است
گل سرخ روی موهایش کف خیابان است
آقا! ساعت چند؟
بفرما خانم!
- از آن جا که خوانا نیست
- حیف خیابان از خانه بیرون است

کلافه سر برداشته از کفش
پشت وانتی را برمی دارد از خیابان
خانم راننده ! لطفا
میدان ه ه پشت!

از کتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟ نشر نیم نگاه 1380


چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۲




  از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر اثر

راز

در سکوتی که هیچگاه زبان باز نکرد
حیرت جیغ کشید.
برگهای درخت سیب فرو ریخت
برهنه ی برهنه
برهنگی نه اینسوی دارد

نه آنسوی
نقطه یی بی بازگشت.

رازی بود میان ما
راضی بود خدا
     تا
درررنگ
درنگ
بو می کشید پشت دیوار
لابلای پیچک ها، زنگ را
از مهتابی دیدم
زن ایست  داد
     تا
راضی بماند غیر خدا

زنی بو می کشید
یاس امین الدوله را
هنوزمهتابی  پوشیده از راز بود


چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۲




شیرکو بیه کس
ترجمه:سید علی صالحی

در زیر زمین خفه کننده این روح پاره پاره ام
ساعات غربتم واگنهای به هم پیوسته اند
می روند و می آیند،می آیند و می روند
هر روز در ایستگاه انتظار در ایستگاه بدرود
درهایشان از پی هم باز و بسته می شوند
یک غمم پیاده می شود
صد غمم سوار
چه تونل بی انتهایی است غربت !
به کجایم می برد؟
دیگر چراغ چشمانم به سو سو افتاده است
با این حال او می بردم.... می بردم....می بردم                                                                     

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۲

زن

از مجموعه ی جدید و در حال چاپ


زن

---------

کپی می زند
چند رویا را
که کاملا جدا از هم
به کارشان مشغول اند
معمولا از روی خودش چند کپی بر میدارد.




رویای سایه آبیِ چشمهایم
پشت چشم ، آسمان
که بواسطه ی مژه های برگشته و ریملی ام
از پرنده خالیست.



رویای سنگرهای پشت خاکریز

خط مقدم
چریکه ام.
نیم خیز
خوشه های گندم را
از روی ماه می چینم.
روی گونه های سفت و سفیدم، متبسم
شب ؛از برق دندان و نگاهم
طلوع خورشید فردا را
بانگ میزند.



رویای نیلوفرم.
می ایستم.
نفس عمیق می کشم.
هستی ،خبرنامه یی لوله شده
از ریه هایم
پایین می رود
و در هردم و بازدم
از زایش کرم های بد بو
جلوگیری می کند.
شب ،موهای بلندم
در دستهای باد
خاکستر از روی ستاره ها
می روبد،

به شهر،هوای تازه می بخشد،
و پاک میکند تکه تکه
جِرم هایی که
فاصله اند.



موهایم از خاکستری
به سفیدی بزند وقتی،
سپیده ی صبح
از عمق خوابم سر میزند.

از روی خودش
کپی های خودش را
دست به دست می چرخاند
زن و همچنان زن.



http://www.ketabeshear.com/march8_13/azarKiani.htmSee More



دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۲

شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۲

شد

.از کتاب"روی آینه ام خم اش"نشر اثر




شد



به یاد مایکل جکسون

---------------------------------

... می خواست سفید باشد، شد

می خواست بینی اش کوچک باشد ، شد

می خواست موهایش صاف باشد، شد

شد شد

اما چیزی که نشد حکایت دو سه حبه ی انگور است

که قرار بود مهره های پشتی مایکل را تر کند

نشد و صندلی او در شام آخر خالی ماند

مایکل جابجا شده بود تا بتواند که ببیند اما

تگاهش رفت و جفت احول مولانا شد

شد

و نشد که برود مایکل

به خواب سیاهان

و خواب سیاه شد

شد شد

میان دو کودک سیاه و سفید

که تابی را پرواز می دادند

بی سر نشین

پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۲

روی آینه ام خم اش



از کتاب"روی آینه ام خم اش" نشر الکترونیک اثر-
---------------------------------------------------


برای امشب تولدش به دخترم افروز

------------------------

روی آینه ام خم اش

------------------


همیشه پیش روی جان عاشق آینه یی هست

همیشه ، حتی در گوشه ی همین کافه ی دنج



بودابار روی صدایم

دوتکه مخمل آبی ام، نه ، امروز تن پوشش قهوه یی ست

دوتکه کاکائو روی نگاهم، آرامم

در این کافه ی دنج در بارسلونا

البته روبرویم گائودی نشسته

بدون پیپ و دوبال سفید بالای لبش

روی لب اش شکلات داغ، روی زبانش که می چرخد



- عشق انگیزه می آفریند



ها؟

می آفرینم روی شکلات ، روی لب اش

یک حرف و دوحرف بر.......



- عشق زیبایی می آفریند



دو تکه کاکائو، گردن کج قشنگ

می گوید روی صورتم، لطیف و ملایمش



- زیبایی احجام، با عشق سازنده ،نسبت مستقیم دارد



آینه ام ، سازنده عشق ام

خم ام ، اسپرسوام، تیره ی تیره

وقتی که دوتکه کاکائو می چرخد رو به قطرات باران

رو به پنجره

روی آینه ام خم اش

گردن کج قشنگ روی عقربه های بارانی

می چرخم روی بودابار صدایم

جناب! لطفا صورتحساب!

دوشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۲

محیط سرگردانی

بازیگر زن فیلم"گذشته " اصغر فرهادی ، نخل طلایی کن را برد. تبریک.



اصغرفرهادی در جای خودش به لحاظ روحی تکه پاره است . به دلایل زیادی که همه میدانیم ، میان آنچه که میخواهد!! و آنچه که هست!!، درفضایی که نام اش "محیط سرگردانی "ست ،بسر می برد.

در این فضا اجباردر تردد است نه اختیار.

درک این محیط برای کسانی که آزادند کاملا قابل درک نیست.

اصغرفرهادی را چه وقتی که بازیگر زن فیلم اش را بهنگام دریافت جایزه می بوسد و یا وقتی که درفیلم "گذشته " دچار خودسانسوری می شود ، درک کنیم .

اگرکمی خودمان را به این" محیط سرگردانی" نزدیک کنیم ، بطوری که دچارش شویم، به اصغرفرهادی های می رسیم که مثله شدن را تنها به خاطرعشق به هنر پذیرفته اند.

یکشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۲

چهارشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۲

پری



از کتاب   " روی آینه ام خم اش 



یکم خرداد ، روز رفتن طلعت نازنینم

پری
------------------------


هنوز آوازشان را

نخل ها زمزمه میکردند

بلم رانهای کارون

گم کردگان صدفی نایاب

که به اشتباه راهی رود شدند

کوسه ها رود بدوش

ماهیان سرگردان

بلم ها واژگون

کارون رفته بود

نخل ها، پل ها

و شهری که دیگر خبر ساز شده بود

اهواز

در غیاب پری اتفاق افتاد

پری نقره یی

که نهال نخل در چشم هایش

یادگاری شد

پری نقره یی سبز چشم رفت

تا نیلوفری دست هایش

در ادامه ی خواب ها پل بسازد



دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۲

هک





ده یازده سالی هست که وبلاگ دارم"تریابلاگ" چند سالی هم هست که توی فیس بوک هستم.

خوبه توی این مدت چند ایمیل و پیام تلفنی داشته باشم که" فلانی توی کار هک هست و این اونو لو میداد واون

این رو . بگذریم. ولی وقتی از طرف سایت معتبری!!! ایمیلی میاد بدون توضیح و بعد میفهمی که

اگر بازش میکردی هک میشدی ، دیگه طاقتم تمام شد و ترجیح دادم که راجع به اون با تو حرف

بزنم.

میخوای هک کنی؟ گیرم که هک کردی. بعد چی؟!!!! یکی دیگه یکی دیگه

با حرص سیری ناپذیرت چه میکنی؟

حتما توی خونه ات آینه یی پیدا میشه ، خودت رو نگاه کن. اون اندامی که می بینی یک فرصت هست

"انسان رو نشون بده" نه ! نمی تونی؟ حداقل"لانه ی جانورش نکن"

موشی در لابیرنت را در نظر بگیر، راهی جز دور زدن خودش رو نداره.

یک حرف رو از طرف من داشته باش!

هروقت که موقعییت انسانی ات رو به قصد!! موفعیتی پست تر ترک کردی، اگر باز خواستی که

برگردی مطمئن باش که اون موقعییت قبلی رو دیگه نمی بینی. اون توسط یک انسان! اشغال شده.

از همین جاست که بازی روزگار با تو شروع خواهد شد.

حالا همت کن و برو جلو ، خیر پیش

یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۲

اتصال

از کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است"نشر ثالث




اتصال

----------

متصل راه به من

راه به تو

راه به راه

متصل من به تو

راه ها های هوایی



متصل سرگردان روی دیوار

نگاه، تابلو، عکس های آلیوم قدیمی

متصل سکوت

به من

به تو

سکوت س س

ها های هوایی

جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۲

وقتی دخترم کوچک بود

ازکتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟نشر نیم نگاهسال80"




وقتی دخترم کوچک بود

--------------------------------



وقتی دخترم کوچک بود

... در کفش فروشی برای انتخاب میان دو کفش

این ترانه را می خواند:

"دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده"

حالا او دیگر شماره ی کفش هایش را میداند

و به وقت انتخاب ترانه یی می خواند

که من تا به حال نشنیده ام

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

هیج جا ، همین جا

ازکتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟نشر نیم نگاه سال 80"
-------------------------
هیچ جا ، همین جا
------------------------
تا حالا کجا بودی؟

هیج جا ، همین جا

کوک شل می راندم

در همین جاده

نخ های آسمان را ماسوره میکردم

و گلوله های پنبه ای را آلاسکا

صخره یی در لانه ی موش فرو میکردم

و لانه ایی در شکم کرکس

کفش هایم اما

همچنان پای قطار بود

گاهی با زمزمه های سبک هندی همین قایق سفید

سفر میکردم تا دشت آلاله ها

و به سکوت کوهستان

وتا نقاشی دو عاشق که

Slow motion

می دویدند.

وه چه آرامشی؟

و گاه تا ...

بابا کجایی؟

قطار رفت

و کفش هایم همچنان ...



کوک شل تا آن سوی جاده

تا انوشیروان که دنبال مجوز ساخت ایوان بود

تا پیرزن که خود انوشیروان

و تا این سوی جاده

تا همین جدول متقاطع

که خانه های سیاهش پر از مرکب است

هیچ جا

همین جا.



چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۲

بدرقه

از کتاب"چرا کفش هایت جفت نمی شود شعرمن؟نشر نیم نگاه"


به: همسرم

بدرقه
---------------
وقتی فرودگاه را در جیبت گذاشتی

کودکی هواپیما در دریا غرق شد

و بارانی که می آمد

تاکسی ها را به سمت پل معلق هدایت میکرد

برای هیچ کسی که بر هیچ زمینی ایستاده بود

تاکسی ها توقف می کردند

بوق بوق بوق

هی هلو!

تیرهای چراغ برق

دکل های فشار قوی

بیار ساقی آن می که حال آورد

برج ها و پاره پاره های چتر

در سر من شهری

که اصلا قابل افتتاح نبود



حالا دارند موکت اتوبان را وصله می کنند

و پازل ارم آن قدر کم دارد

که مجبورم کودکی ام را به کمکش بفرستم



در این تونل آبی

پشت این باران مقصدم را گم شده می بینم

کجایی؟

حالا نمی دانم آیا فرودگاهی دارد نقاشی می شود

که هما پیمای رسیده را...



جمعه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۲

کلمه

از کتاب"روی آینه ام خم اش"نشر اثر

کلمه

------------

مدادم را بگیر

دفترم را همین طور

می خواهم مثل همین سنجاقک

روی همین گل آفتابگردان

نور باشم و سکوت



کلمه بر زخمهایم نمک است



چهارشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۲

عطر

از کتاب "روی آینه ام خم اش" نشر اثر


--------------------------------------------

عطر



وسط آسانسور سبز شد کنارم

از عطری سرخ گیج میزد زبان

... س س لام تا کام

رفته بووووووود

میزد بالا که نرود از کنارم،

سرخ آسانسور گیج.



بویی که آشپزی میکرد

با الکل و اسانس و تلخ تریاک

گیج بالا میزد ،آسانسور

بیرون زد

..............


*سحر از بسترم بوی گل آیو



*شعر از بابا طاهر

جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۲

.


والتر بنیامین فیلسوف ومنتقد آلمانی می گفت که فاشیسم"سیاست را زیبا شناسانه می کند" در حالی که کمونیسم" هنر را سیاسی

میکند" او از مارینتی شاعر فوتوریست ایتالیایی ،کسی که از جنگ لذت میبرد یاد میکند که با صدای بلند می گوید"بگذار هنر جهان را ویران کند" ، بنیامین این نظر او را نقطه ی اوج و فرجام نهضت هنر برای هنر ، میداند.



ترجمه:مراد فرهاد پور

شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۲

شعر"ون گوگ"





از کتاب "روی آینه ام خم اش"
---------------------------------
نقاش: ون گوگ


ون گوگ
... -------------------------------
مردمان این قرن
نفس های خورشید را شماره میکنند
دلتنگم
رنگم کن
شما شبیه کوکب زردید
احتمالا از روی خورشید کپی شدید
یا شاید در اعماق روحتان
عکسی هست
که شما را شانه به شانه ی گلی زرد نشان میدهد
همینکه مثل اشعه
نامحدود
می پیچید لابلای کاج ها گندم ها
آن گل زرد آفتاب گردان نبود؟

می آورید تاش ی از سرچشمه
نور
روی بوم ها
می زنید قلم
ضربه
می زنید تشنج
روی پرتره
گوش تان
شما دقیقا شمائید!
کف دست تان باید شنیده باشد
که صدا را از روی نفس می شنوید

با گوش اما خوش قیافه تر بودید

ای بریده از صدا
هستیم ، هستید، هستند

یکشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۲

پنجشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۲

بر پاشنه ی در






شعر جدیدم ،  برای بوشهریهای عزادار
-----------------------------

باز هم این در بر پاشنه ی خود خواهد چرخید
بازهم صدای کل و هلهله
اسپند و آتش و دود
... عروس ی را از این در، به خانه ی بخت خواهد فرستاد
باز هم این در ، وقتی بچه های کوچه سراسیمه به شادی برهمش میزنند
صورت دایه را با این خبر خندان میکند
رزق، عصاره زحمت
که از رویای دستهای پدر آویزان است:
خرما و پنیر ورطب و ماهی و میگو
باز هم پاشنه ی این در بر مراد مردم بوشهر خواهد چرخید.
باز هم.
21/1/92




شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۲





سال نو مبارک




شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۱

سه‌شنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۱

یکشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۱

شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۱




به قربانیان زلزله ی آذربایجان



بی خبری



آن روز ، روی زمین خبری نبود

مردم مثل هرروز

مثل من، تو

با سبد رویاهایشان

روی خیالی سبک

راهی شدند.

نمیدانم شاید

دیروزش یا روز قبل تر

شکوه یی، شکایتی

نیلوفر دعا را روی لبی پژمرد

ویا دستهای شب کاری

ندانسته استخوان جمجمه یی را

به سنگی آزرد.

هرچه بود ، "شاید" بود

و دقیقا کسی نمی داند

آن روز

در عصری خاکستری

چرا سبد رویاهایشان

به هنگام بازگشت به خانه ، خالی بود

چند شیار بیشتر

روی صورتهایشان

در آینه گم بود

نمی دیدند

یا نمی دانستند

نوری که سعی میکرد

از میان گریبان شان

قد بکشد و نیلوفر دیگری

بر لب هایشان بکارد،

از سایه نقاب گرفته بود

شاید عقربه ی شوم

به عمیق ترین نگاه چسبید

که پلک نزد

و

نزد

تا بی خبری باشد

.

.

.

زمین لرزید

لرزید

و کسی نمی داند

چرا....

---------------------------------------------------------------------------------

آذر کیانی


دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۱


سکوت


روبرویم

درست روبرویم

ستاره یی سر خورد

روی گلویت

روی گلویم

سکوت

سیاره یی گم بود

ساکنانش ایما، اشاره

ساکنانش من ، تو

سیاره یی خشک می چرخید

در هوایی ابری

روبرویم

درست روبرویم
---------------------------
از کتاب "روی آینه ام خم اش


جمعه، آذر ۰۴، ۱۳۹۰





نشر الکترونیک اثر منتشرکرد


روی آینه ام خم اش


آذر کیانی






http://www.asar.name/





پنجشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۰




ماه درخشان پائیزی

چنان که می بینی

من هم خوب خوب ام، متشکرم





می ستسو

برگردان :احمد شاملو

جمعه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۹


ما در اندیشه ی آن کلیدیم. هریک نشسته به زندان خویش




تی اس الیوت






شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۹

یکشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۹

یاد و خاطره ی فروغ فرخزاد گرامی باد


ولنتاین مبارک