دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۴

جایی، قلبی که مهربانی و هنر را می فهمید از تپش ایستاده است
در برابر پیوند نامیرایی که میان آن قلب و شعور جاری در کائنات هست، افسوس یا بی اعتنایی ما، جایگاه خاصی ندارد
برای روحی که بزرگ است و بالغ، ستاره ها می درخشند
برای پَستی و شقاوت اما، تاریکی شب هم زیادی است
یکی همچنانکه نفس می کشد، در این خاک، دانه ای خوب می کارد و یا چشمه حیات می شود، دیگری زهر و علف هرز
افسوس و عزا برای همچنان دومی بودن! همین


افروز نبوی




هیچ نظری موجود نیست: