شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۳

شکرشکن شوند همه طوطیان هند /زین قند پارسی که به بنگاله می رود

"بنی آدم روی اعصاب یکدیگرند"

از:ادبیات پشت وانتی
:)

جمعه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۳

به: ندا آقاسلطان

آخرین نگاهم
----------------
اجازه هست؟
انگشتم نقش صورت كدام استاد؟
اين درس سوالات زيادي دارد
همه ي اين دنيا آيا
مساوي ست با يك گلوله؟

دنيا مرده بود
:!!!آخرين نگاه اما عجب درسي
در آيند و روند دستها
اريب تبريزيها
پروانه يي چشمم را دزديد و
لابلاي تاولهاي اجتناب ناپذير
پر از رآي و خيابان گم كرد.
.........
.........
خبرم كردند سايه هاي آشنا
پرنده يي كه پر كشيد
كنار تولدش ايستاده است
كنار بيست و هفت سبزه و سيب و آينه
كنار بيست و هفت لاله
كنار لحظه هاي سبز
و مرتب ميخواند
من زنده ام 
!باوركنيد



"از کتاب روی آینه ام خم اش"


http://rendaan.blogspot.com/2005/01/azar-kiani.html

پنجشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۳

سه‌شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۳









"از کتاب"روی آینه ام خم اش 

تکرار

مثل همین تاریکی که می دود
تا به صبح برسد،می رسم؟
روی ماه، آخرین نشانی ام

 روی خشک و سرد برگ ها
آهم، غبارم ایستاده است
روی ماه، تکرارم، روی شب
شال سیاهم و این دستهای پریده رنگ
شاید روحی را گرم میکند
خستگی هایم جای اش را به انتظار داده است.
تفاوتی نمی بینم
میان دهان باز کفش هایم
و آن ستاره ی صبح
که انتظار را به سالیان، چفت کرده است
و در انتهای این شب ایستاده است.
نامعلوم ام
روی زمینم؟
آسمانم؟
عجیب ترین صدا در این شب
همانی ست که نمی شنوم اش
 .آخرین نشانی ام 

دوشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۳

یکشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۳

ما فقط فکر می کنیم
--------------------
بگذار سنگ را سنگ ببینم
چیزهای دیگر را مار و پونه
راه نیامده ی کفش هایت را نیامده

به خدا راه شیری خیلی دور است
و مخیله ی من فقط اتوبان دویده است
هپروت یک روزی باغ بود
و خواب دیروز خودکشی کرده است

!نگاه کن
چشم هایم را می بندم
تو از ساقه ای صعود نمی کنی
و اگر خواب های من از پله های مارپیچی پشت دکمه هایت بالا دویده اند
...کتانی های سفیدم شاید 

حالا چشم هایم باز است
 چرا نبض ات عطر نمی زند
مزه ی سیب های باغ بالایی، زندگی ما را ندارد
دارد را ما فقط فکر می کنیم

ندارد نشیب، فراز ندارد، نداشته
دارد را ما فقط فکر می کنیم ،فکر


از کتاب چرا کفش هایت......نشر نیم نگاه 

جمعه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۳








زیبا ترین تماشاست
وقتی 
شبانه
بادها 
از شش جهت به سوی تو می آیند
و از شکوهمندی یاس انگیزش
پرواز شامگاهی درناها را 
پنداری
یکسر به سوی ماه است

شاملو

پنجشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۳






از کتاب "چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟" نشر نیم نگاه 80

طرح

زانوانم امن ترین مکان برای سر دادن آبی هایم است
کدام پرنده اما
برشانه های تو
سکوت را سر داده است؟





یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۳

از کتاب"پلاژ مردگان شاد" نشر اشاره84
 به یاس سفیدم افروز

عشق
عشق چشم هایش آبی ست
موهایش بلوند
قدش دو برابر اراده ی من
و خنده ای که ادامه ام می دهد
در خیابان های این شهر
خون درشریان های این شهر می دود
می دوم
شهر بلند می شود
می ایستد
شهر چشم هایش آبی ست
موهایش بلوند
خورشید از سمت چپ شانه اش
با من رابطه دارد
رابطه ی آبی
 اراده ام تخدیر می شود
وقتی صورتم بلوند
در دریا غرق می شود
هی آب می روم 
آب
می رود قعر شهری 
که هی غرق می کند
و در تابلوی اعلانات
:چهره ام هی نقش می بندد که
این زن گم شده است
...درشهری که چشم هایش
...موهایش
...و

آذر کیانی

جمعه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۳





شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب درصبح باز باشد
سعدی

 ولنتاین مبارک

چهارشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۹۳



ازکتاب"روی آینه ام خم اش
-----------------------------

اهواز 
اهواز، كارون را لاجرعه سر كشيد
دو سوم گلويش تشنه است هنوز
هنوز آسيه آباد،حصيرآباد...
                               بستري اند
اجازه هست خدا!
                 ما جنين هايمان را به دنيا نياوريم؟

مي گويند خدا از اهواز برگشته
با قطار اهواز به نمي دانم كجا!!

روي اين تخته سياه تفريق شده ايم
از خودمان،
شب هاي اهوازمان،
لب كارون مان،

هرچه مي دويم،اهواز را كم مي آوريم
مي دويم هنوز
                كه نخل ها گله مندمان نباشند.

حالا اهواز موهايش را چتري زده است
روسري اش را پوشيده است
و با گلوي تشنه
به علي بن مهزيار دخيل مي بندد
كه جنين هايش را بدنيا نياورد.






سه‌شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۳





روی آینه ام خم اش                                                            
 به افروزم

همیشه پیش روی جان عاشق آینه یی هست
همیشه ، حتی در گوشه ی همین کافه ی دنج

بودابار روی صدایم
دوتکه مخمل آبی ام، نه ، امروز تن پوشش قهوه یی ست
دوتکه کاکائو روی نگاهم، آرامم
در این کافه ی دنج در بارسلونا
البته روبرویم گائودی نشسته
بدون پیپ و دوبال سفید بالای لبش
روی لب اش شکلات داغ، روی زبانش که می چرخد

- عشق انگیزه می آفریند


ها؟
می آفرینم روی شکلات ، روی لب اش
یک حرف و دوحرف بر.......

- عشق زیبایی می آفریند

دو تکه کاکائو، گردن کج قشنگ
می گوید روی صورتم، لطیف و ملایمش

- زیبایی احجام، با عشق سازنده ،نسبت مستقیم دارد

آینه ام ، سازنده عشق ام
خم ام ، اسپرسوام، تیره ی تیره
وقتی که دوتکه کاکائو می چرخد رو به قطرات باران
رو به پنجره
روی آینه ام خم اش
گردن کج قشنگ روی عقربه های بارانی
می چرخم روی بودابار صدایم
جناب! لطفا صورتحساب.