سه‌شنبه، دی ۱۰، ۱۳۹۲

دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۹۲

یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۹۲




--این شعررا به کودکان رنج کشیده ی کشورم تقدیم می کنم

ازکتاب شعر کودک" ما دنیامونو دوست داریم" انتشارات " شروع " 1382
----------------

اتل متل  توتوله
این ماهی کپوره
فلس های سفید شو
توی دریا می شوره
نه بزرگه،  نه کوچیکه
نه چاقه، نه لاغره
توی دریای شمال
همونجا که هستش کفال
همونجا که هستش آزاد
می گرده و می بینه
ماهی های رنگارنگ
مرجانای نرم تنک
می بینه که چطوری
عروس دریا با ناز
دامن نازکش رو
لطیف و با ظرافت
باز میکنه تو دریا
می بینه که ماهی سفید
تو تور یک ماهیگیر
گردنشو تاب میده
بال هاشو حرکت میده
با تیغ و با آبشش اش
نمی تونه دربره
از تور اون ماهیگیر
از تور اون کسی که
برای کسب غذاش
 ماهی های دریا رو
تو تور خود می ریزه
و از کنار ساحل
 یا از توی قایقش
 نمی تونه ببینه
توی دریا چه جوره
نمی تونه ببینه
که یه ماهی سفید
برای فرداش شاید
برنامه یی می ریزه
که بره با بچه هاش
تو اون پارک مرجانی
بازی و شادی کنن
 دریا رو با شادی شون
پر از هیاهو کنن.
کپور میگه:
اون ماهیگیر، اون ماهیگیر
نمی تونه ببینه
 که از یه کشتی قدیمی
که ته دریا مونده
هرچی که جا میمونه
از صندوق پر از طلا
از بشقابای لب طلا
از قاشق و چنگالاشون
از لباسای خیس شون
از مدالهای رنگارنگ
تا حتی لنگر قشنگ
ما هیچ کدوم کاری به اونا نداریم
اما اون مرد ماهیگیر
به چیزی فکر نمی کنه
هی تورش رو تکون میده
بالا و پایین میکنه
تا ما رو نابود بکنه
حالا ببینیم که دریا
که اینهمه سخاوت و بخشش داره
گاهی وقتا برای ما چه میکنه
تا جونمونو نجات بده
یه شب که آسمون سیاه بود
دریا سیاه، ماهی ها سیاه
یه قایق ماهیگیری
اومد وایساد وسط دریای ما
تورشو پهن کرد به قد همه ی ما
هر کاری کردیم که پشیمونش کنیم
از خر شیطون پیاده و آرومش کنیم
نشد که نشد
از کوچیک تا برزگ
رفتیم به قعر دریا
رفتیم به اونجایی که
دریا به خشم درمیاد
کپه شدیم تو اونجا
بعد یهو باز شدیم تو اونجا
بعد مثل یه تخته فرش
پهن شدیم تو اونجا
با تنا مون با دردامون با دادمون
برق به برق وصل میشد
صاعقه از میونمون به سطح دریا می رفت
یهو مث این که دریا بخواد عق بزنه
همه به یک سو رفتیم
بعد به بالا رفتیم
دوباره یه قوسی زدیم
باز به پایین رفتیم
دیگه نمی دونی دریا چه کارا که نکرد
موج به موج از پس هم تا طاق آسمون می رفت
هرچه که روی اون بود
به موج می خورد، به طاق آسمون می رفت
خرد و خمیر و خاک شیر تا کف دریا می رفت
از جمله همون قایق ماهیگیری.
و ماهیگیری که اون شب از بخت سیاش
برای ما دام پهن کرده بود.

حالا به اینجا رسیدم که بگم
اگر ما رو از دریا نگیرن
ماهم دوست داریم دنیامونو
مث همین سفیدیا پر از نوشته بکنیم
نوشته های خوبی که
نمی دونیم که عاقبت ،
از چشم کی
از قلب و از انگشتای نازک کی بیرون میاد
که بنویسه از قول ما
ما دنیامونو دوست داریم
 ما دنیامونو دوست داریم


جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۹۲



 یلدا مبارک



شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۲



شعر جدیدم"ماندلا" با ترجمه ی دوست نازنین ، شاعر علیرضا طبیب زاده .  از ایشان نهایت تشکر را دارم







جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۲






شعر جدید15/9/92
برای کسی که مثل هیچ کس نیست"ماندلا"
-------------------------------------------------
وقتی آدم میمیره
از در خونه ی خودش ،تابوتش رو به قبرستون میبرن
در مورد ماندلا اما فرق میکنه
وقتی که مرد
از در خونه من، تو
همه ی مردم دنیا
حتی خونه موهبت خانم
معلم کلاس سوم من
که حالا دیگه  نیستش
بدرقه شد
میدونید چرا؟
چون یک روزی خوابی دید
که همه ما توش جا شدیم
حالا همه  میدونیم
که ماندلا
یک رویای دیگه یی داره
که فقط خودش
 توش جا شده.
ماندلا ! خوابت خوش.


دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۲

کارونِ چشم من

 
 
 



 
 
شعر جدیدم:

کارونِ چشم من
----------------------

بلمی که هنوز لم داده است ...
در کناره ی رود
کبوترانی که هوا را
به آب گره میزنند
ازپسِ شدیداُّ سیاهِ نخل ها
غروب شدیداّ نارنجی...
این تصاویرِ زمان های دور
زیبایم می کنند هنوز.

کارون هم سن من است،
اگر عمر هرچیزی از وقتی شروع می شود
که دیده شده است.
نگاهم وامداراست کارون!
اگرچه خشکیدی
میگذری همچنان از چشمهایم
و درمصبِ گونه هایم
توقفی چندین ساله داری.

حالا کارون چشمِ من است
و در کناره اش
بلمی برای همیشه قطره شده است.

آذر کیانی

7/9/92