سهشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۴
شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۴
پنجشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۹۴
دوم مرداد
یاد و خاطره "احمد شاملو " گرامی باد
-----------------------------------
در هوای طوسی دریا و کمی نارنج
قایق سرگردان و موهای ریخته بر آستان آسمان
باد بادک آلاچیق ها و چترها ی آفتابگیر
در یک تابلوی نقاشی
امواج بلند:
احمد شاملو، احمد محمود، صمد بهرنگ، غزاله و نازنین
سکوت منتشر می کنند.
خواب زنده ها آشفته می شود
و از پس شقایق سینه اش
مرغی
که آرام آرام، هوا را می چیند.
از کتاب"پلاژ مردگان شاد" نشر اشاره84
شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۴
چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۹۴
تو از خواری همینالی نمیبینی عنایتها
مخواه از حق عنایتها و یا کم کن شکایتها
تو را عزت همیباید که آن فرعون را شاید
بده آن عشق و بستان تو چو فرعون این ولایتها
خنک جانی که خواری را به جان ز اول نهد بر سر
پی اومید آن بختی که هست اندر نهایتها
دهان پرپست میخواهی مزن سرنای دولت را
نتاند خواندن مقری دهان پرپست آیتها
ازان دریا هزاران شاخ شد هر سوی و جویی شد
به باغ جان هر خلقی کند آن جو کفایتها
دلا منگر به هر شاخی که در تنگی فرومانی
به اول بنگر و آخر که جمع آیند غایتها
اگر خوکی فتد در مشک و آدم زاد در سرگین
رود هر یک به اصل خود ز ارزاق و کفایتها
سگ گرگین این در به ز شیران همه عالم
که لاف عشق حق دارد و او داند وقایتها
تو بدنامی عاشق را منه با خواری دونان
که هست اندر قفای او ز شاه عشق رایتها
چو دیگ از زر بود او را سیه رویی چه غم آرد
که از جانش همیتابد به هر زخمی حکایتها
تو شادی کن ز شمس الدین تبریزی و از عشقش
مولوی
که از عشقش صفا یابی و از لطفش حمایتها
جمعه، تیر ۱۲، ۱۳۹۴
اشتراک در:
پستها (Atom)