شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۹


چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹


برای منصور خاکسار عزیز که شاعری تام بود و تمام.روحش شاد







این شعر با لهجه ی جنوبی خوانده میشود.توضیحا من(مو)و آفتاب(افتو) قرائت میشود
یعنی
---------
!منصور
!منصور
یعنی کجا رفت؟
قدِ همی افتو که پا کشید تو ایوون
قدِ همی شاخه ی بید مجنون که سر کشید رو دیوار
قدِ همی گنجیشک که نوک میزد تو پاشو
با مو فاصله داشت
یعنی کجا رفت؟
!منصور
قدِ همی شرجی که دم کشید تو سینه ش
قدِ همی آتیش تنور که زبونه زد تو دلش
قدِ همی تَرَک انار ِ دستاش
با مو فاصله داشت
یعنی کجا رفت؟
حالا تو بگو منصور رفت پیش خدا
نه پیش بودا
نه اصلا پیش نیما
یعنی کجا رفت؟
:بخدا، خدا خودش بهم گفت
که منصور خاکسار پشت سایه ی همی پرچینه
کجا؟
...یعنی
فروردین 89

جمعه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۸



صد سال به ازین سالها

عیدتان مبارک


چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۸



ایست




صوت عقیم است

در این مه غلیظ و بی حضور چشم ها

اولین کبوتران سفیدی که پرواز کردند از دهان تو

در لانه اند به انتظار تخم هنور


ادامه لطفا......








از کتاب چرا کفشهایت...

شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

هشت مارس، روز جهانی زن مبارک










سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸





شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد


بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد



حافظ





شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۸




شاید از این شب (ولنتاین)راهی باشد بسوی نور،بسوی آنچه که حق انسان است و انسانیت

جمعه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۸



راه میان دو افق

طولانی و بزرگ

سنگ لاخ و وحشت انگیز است


شاملو

یکشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۸

نزدیک بود که


نه بام خانه ی من فرودگاه است

نه گاری او بال دارد

با همین پیف پاف هم میتوان کار را تمام کرد


شاخه یی که پنجره ی اتاق مرا شاهد بود

دیشب به خواب تبر می رفت


با آرزوی خوشبختی

خدا حافظ برای همیشه.....


همیشه اماهیچ وقت نپائید

و خواب از سر دوباره پرید


سلام

شما شیرینی میل نمی کنید؟



از کتاب چرا کفشهایت ........78

پنجشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۸

کریسمس مبارک
سالروز تولد حضرت عیسی مسیح مبارک باد

چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸


سه واژ ه ی عجیب



وقتی واژه ی آینده را تلفظ میکنم

هجای اول دیگر در گذشته می گذرد


وقتی واژه ی سکوت را تلفظ میکنم

آن را می شکنم


وقتی واژه ی هیچ را تلفظ میکنم

چیزی را می آفرینم که در هیچ بودی جا نمی گیرد




ویسواوا شیمبورسکا
ترجمه : علیرضا دولتشاهی

شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۸


سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸


چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸




دو دیوار


و دهلیز سکوت


و آنگاه


سایه یی که از زوال آفتاب دم میزند




مردمی


و فریادی از اعماق




ما مهره نیستیم


ما مهره نیستیم












زنده یاد احمد شاملو




سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۸


جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۸




من درد بوده ام همه
من درد بوده ام
گفتی پوستواره یی
استوار به دردی
چونان طبل
خالی و فریاد گر


-----------------------------------


یاد و خاطره ی شاملوی عزیز گرامی باد

سه‌شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۸

ما دوست داریم دنیامونو
مثل همین سفیدیا پر از نوشته بکنیم
نوشته های خوبی که
نمی دونیم عاقبت از چشم کی
از قلب و از انگشتای نازک کی
بیرون میاد
که بنویسه از قول ما
ما دنیامونو دوست داریم
ما دنیامونو دوست داریم





از کتاب شعر کودک: ما دنیامونو دوست داریم

چهارشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۸



استاد محمد حقوقی از میان ما رفت

روحش شاد و یادش گرامی

جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۸۸


دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۸


بچه هاي عصر خود

بچه هاي عصر خوديم
عصري سياسي

همه مسائل تو. ما. شماها
مسائل روز. مسائل شب
مسائلي سياسي ست

خواهي نخواهي
ژن هاي تو آينده ايي سياسي دارند
پوست تو ته رنگ سياسي
چشم هايت جنبه ايي سياسي

آن چه از آن حرف ميزني طنيني
آن چه از آن حرف نمي زني. معنايي
بهرحال . سياسي دارد.

حتا وقتي در جنگل پرسه مي زني
گام هايت سياسي ست
بر زمينه ايي سياسي

شعر غير سياسي هم سياسي ست
و در بالا ماه مي تابد
چيزي كه ديگر ماه نيست
بودن يا نبودن مسئله اين است
كدام مسئله بگو عزيزم
مسئله يي سياسي

حتا لازم نيست كه انسان باشي
تا معناي سياسي بيابي
كافي ست نفت باشي
يا علوفه يا مواد بازيافتي

و يا حتا ميز مذاكره كه در مورد شكلش
ماه ها بحث و جدل كردند
سرچه جور ميزي بهتر است مرگ و زندگي را معامله كرد
گرد يا چهار گوش

در اين بين مردمان مي مردند
حيوانات سقط مي شدند
كشتزارها رها مي شدند
و خانه ها مي سوختند
همچون عصرهاي باستاني
و كمتر سياسي.
------------------------
ويسوا شييمبورسكا
مترجم. عليرضا دولتشاهي