جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۷

بمناسبت سالگرد درگذشت غزاله علیزاده
------------------------------------
پرده ی آخر
-----------

غزاله !
 برایم بگو 
در آپارتمان سبز چه گذشت ؟
...................................
...................................
پنجره از دوبال بزرگ پر شد
و مر... ا ا ا ا ا



از کتاب " من به قرینه ی لفظی حذف شده است " نشر ثالث

------------
متن مصاحبه ام با روزنامه ی آرمان درباره همین شعر:
ـ خانم کیانی، شعر شما بر تصویرسازی متکی است و زبان به خوبی از این تصویرسازی­ها حمایت می­کند، این پرسوناژها چگونه یک اثر را با هارمونیِ متعادلی همراه میکند؟
آنجا که شاعر با شهودش بکار سرودن شعر است؛ یعنی سعی در شناساندن جهانی دارد که فراتر از این جهانی ست که بطور روزمره با آن سر و کار داریم . این را بگویم :"این جهان منحصربفرد شاعر، از طرفی بر پایه وجه تخیلی ذهن او و از طرف دیگر برتطابق  استعاره ها  با جهان بیرونی،استوار است ".
این جهان شاعرانه با تمام عناصر متشکل، در اختیار شاعر است تا آگاهانه به کمک شهود و شعور، بستری برای بکارگیری زبان شعر باشد. شهود معمولا پناهگاهی حقیقی را جستجو می کند که بدست آوردن آن تنها از راه هنر میسر است . تصویر و زبان، ابزار راهیابی به این مامن هستند که کمک می کنند تا شاعر بیانی حقیقی را از طریق شعر با مخاطب درمیان بگذارد. این ابزار یعنی ابتدا تصویر از بطن سوژه بشکل ناشناخته یی به شهود شاعر راه می یابد و چون برای بیان حقیقتی که سعی در شناساندن آن دارد به زبان نیازمند است؛ بنابراین فضایی را خلق می کند که فرآیند آن تعادل و هارمونی در تصویر و زبان است.
مثلا در شعر "پرده ی آخر" در کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است" نشرثالث :
غزاله!
برایم بگو
در آپارتمان سبز چه گذشت؟
.............................................
.............................................
پنجره از دو بال بزرگ پر شد
                                         و مرا ا ا ا ا ا
که الف در "مرا " به شکل تقطیع پلکانی به طرف بالا و حرکت روح بعد از خارج شدن از بدن  را نشان می دهد.
در این شعر که دیالوگی ست با زنده یاد خانم غزاله علیزاده و چگونگی مرگش ،این اجرای زبان ،نوع نگاه من است به مقوله مرگ ،که بر پایه اضداد است و تغییرِ حالتی ست به حالت دیگر و نه مردن و پایان یافتن.  تصویر در این شعر همان چند حرف "الف "است که به سمت بالا حرکت می کنند. گاهی نمی توان تصویر را از لایه های عمیق سوژه بیرون کشید تنها به این دلیل که انطباق سوژه و ابژه امکان پذیر نیست. بزرگ بودن حجم موضوع و عمیق و پیچیده بودن آن، مانع از برقراری ارتباط میان سوژه و ابژه می شود. بنابراین در چنین موقعیتی فکر میکنم باید  تصویر را به سطح کشاند و درحد حرکت در واژه ها، آن را نشان داد.

هیچ نظری موجود نیست: