شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵




استاد مسعود بختياري، هنرمند بزرگ طايفه ي بختياري از ميان ما رفت


تمامي خاطرات اين طايفه با صداي گرم و لطيف اين استاد به هم آميخته است
حالا مسعود بختياري ِ بزرگ نيست و ما در كشاكش هستي خاطرات و نيستي او در مه ي كه از بن خواب هزاران ساله ي نياكانمان بر مي خيزد، غرق مي شويم تا سقف ذهنمان را، كه دائما در طارمي اين گنبد آبي براي يافتن ذره اي از اصالت خود كنكاش مي كند، به نبود يكي ديگر از ستون هاي افراشته ي اين طارمي عادت بدهيم
روحش شاد



۸ نظر:

ناشناس گفت...

انا لله و انا اليه راجعون
روحش شاد

ناشناس گفت...

سلام/ تسليت ميگم. خبر ناراحت كننده اي بود بارها صدايش در ذهنم چرخيده.

ناشناس گفت...

سلام
کاش برای آشنایی بیشتر خوانندگانتان با این هنرمند بیشتر از این از او و هنرش می نوشتید.

ناشناس گفت...

سلام هم تبار
اين ضايعه دردناك رو تسليت مي گم ....
خوشحال شدم وبلاگ زيبايي داريد در اولين فرصت لينك مي كنم
شادزي..

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز.
با مطلبی تحت عنوان« ترفندهای زبانی در غزل پست مدرن (بخش اول : در واحد واج) » و يک شعر به روزم و منتظر نظرات ارزشمند شما.
.
يک موش خسته منتظر قالب پنير...

ناشناس گفت...

یادش به خیر و گرامی باد که هنرمندانی اینچنین در یاد روزگار همیشه زنده اند...امیدوارم صدای زیباش که خاطره بختیاری ها و دیگران را رنگ میزد تا ابد جاودانه بماند...سالهاست که شاهد فرو ریختن هرباره ی پایه ای از پایه های محکم فرهنگ سرزمینمون هستیم...هربار به نوعی عزیزی که حتی هنرش و تلاشی که برای اون کرده برای خیلی ها غریبه و نا آشناست از میونمون در نهایت تاسف ساده و سخت میگزره...البته آذر عزیز آنهایی هم که از طایفه موسیقی یا دیگر هنر ها(هریک به نوعی) زنده اند و افتخار حضورشون با ماست چنان روزگار میگزرونند که با مردن فرقی نداره...یا در کنج انزوا و یا ...بگذریم خوشا به حال این عزیز که صدایی برای زنده ماندن و در دل ها جاودان بودن باقی گذاشت ...دریغا از ما درین روزگار صد رنگ سرد.

((هنر اکنون ز دل خاک طلب باید کرد//چون که اندر دل خاک اند همه پر گهران))

ناشناس گفت...

سلام . با رفتن هر بزرگی گویی تکه ای از وطن کم می شود ... روحش شاد ... به روز شدم ...

ناشناس گفت...

سلام
خبر غم انگیزی بود.
من هم به روزم به من سر بزنید و نظرتون رو بگید