یکشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۳

ما فقط فکر می کنیم
--------------------
بگذار سنگ را سنگ ببینم
چیزهای دیگر را مار و پونه
راه نیامده ی کفش هایت را نیامده

به خدا راه شیری خیلی دور است
و مخیله ی من فقط اتوبان دویده است
هپروت یک روزی باغ بود
و خواب دیروز خودکشی کرده است

!نگاه کن
چشم هایم را می بندم
تو از ساقه ای صعود نمی کنی
و اگر خواب های من از پله های مارپیچی پشت دکمه هایت بالا دویده اند
...کتانی های سفیدم شاید 

حالا چشم هایم باز است
 چرا نبض ات عطر نمی زند
مزه ی سیب های باغ بالایی، زندگی ما را ندارد
دارد را ما فقط فکر می کنیم

ندارد نشیب، فراز ندارد، نداشته
دارد را ما فقط فکر می کنیم ،فکر


از کتاب چرا کفش هایت......نشر نیم نگاه 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam banoo kiani
in shear va digar shearhaye in ketab ra dost daram

roya