سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸


۱۳ نظر:

سهیل پاشازاده گفت...

سلام گرامی

----

شادمانی ها/برای تو

امیر خالقی گفت...

سلام گرانقدر
عالی بود
منتظرم
دعوتین
کافه کوکائین

ناشناس گفت...

سلام /
با آرزوی پویایی و کامیابی شما. با شعر پشیمانی به روزم. به یاد فصل نامه ی هشتاد و شعر های زیبای شما

علی حاجیان زاده گفت...

سلام دوست عزیز

بعد از مدت ها با 5 اپیزود به روزم .

نخند آقای ژکوند

شاید بهار را بشود زندانی کرد

پیچک ها اما

میله ها را سبز خواهند کرد .

منتظر نقد و حضور سبزتان ...

بدرود !

نرده ها گفت...

سلام خاله جان. جویای احوال. پیگیر امور. چه می کنید این روزها خاله

lilac گفت...

سلام
خوشحالم که اینجا هستم
...

مرتضی محمودی گفت...

سلام
خوشحالم که اینجا هستم
...

امیر خالقی گفت...

میدان دارد به جنازه ی کدامین شب گوش می بازد

سرور جوان گفت...

سلام

پیوندت زدم به یادداشتهای مهتابی. گاهی ابری اما

بخوانم

زیبا بود

سهیل نصرتی گفت...

سلام
منتظر حضورتان هستم





چشم

نادیده گرفتنت را در این اتاق

تقصیر آینه

نینداز

ناشناس گفت...

سلام
ممنونم خانم کیانی از اظهار لطفتان در سایت اثر ,خواننده اثار شما
هستم ومی اموزم از شما
مهرداد عارفانی

حسین احمدزاده گفت...

با سلام
گاهی تصاویر آنقدر زیباو گویا هستند که بهتر است چیزی در باره آنها نگوییم
موفق باشید

vahid ziaee گفت...

ما محتاج انگور هاي نارسيم .

تاك خميده و نژند شغال ها را شير مي دهد



- : تا دميدن باران بر پيكري كه از دور دست ها زنگوله ي اين نژندي شبانگاهي اين شب شرطه و قديس گشته ، به اين چهار پايه بنگر : آبي كه گاهِ لغزيدنش هفت تير هاي كودكي در كاسه چشم جهان خالي مي شود ، آتشي كه از نان و نفت و شبه تقسيم مي شود چنانچه گرسنگان عيسي بن چماق شبه اي شبيه شيهه ي گنبد هاي مغول ، باد ...بادكان زخمي حبيب : خاكم از ابروان بتكان ، دسته را در كمر تقدير برقصان ، باد ...بادا كه مبادي تو به لي لي برسد به ليالي انتظار .