تکرار
--------
مثل همین تاریکی که می دود
تا به صبح برسد
می رسم؟
روی ماه ، آخرین نشانی ام.
روی خشک وسرد برگ ها
آهم ، غبارم ، ایستاده است.
روی ماه ، تکرارم ، روی شب
شال سیاهم و این دست های پریده رنگ
شاید روح ام را گرم می کنند.
خستگی هایم جایش را به انتظار داده است.
تفاوتی نمی بینم
میان دهان باز کفش هایم
و آن ستاره ی صبح
که انتظار را به سالیان ، چفت کرده
و در انتهای این شب ایستاده است.
نا معلوم ام
روی زمینم؟
آسمانم؟
عجیب ترین صدا در این شب
همانی ست که نمی شناسم اش
آخرین نشانی ام.
آذر کیانی
از کتاب " روی آینه ام خم اش " نشر آیدا - بوخوم آلمان96
نقاش : پل کله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر