دوشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۵



شعر: سهراب کیانی



مردان روز

نا خسته می آیند
بی کولبار و کف برلب
از دریای بی کران کویر
هنوز بازوهاشان
توان خنجر کشیدن دارد
مردان بی صدای روز...
اینجا می ایستند
تا گل سخن های گرسنه را
بر قامت بلند گندم بریزند
آنجا ترانه می خوانند
تا آسمان را در عزای گندم به گریه وادارند
و بر بلندای خشم
باد را به دار آویزند
که خاک را به غارت برد
در روشنای صبح
چشم ناخواب شان
شعله ها را
به خرمن نان می خواند
خنجر کشیده
بی صدا
مردان روز...

http://www.shereno.com/22447/20618/169237.html

عکس : ردیف بالا: منوچهر آتشی ، فرامرز سلیمانی ، سهراب کیانی
و دوستان گرامی در ردیف پایین . متاسفانه  بدلیل کیفیت عکس قادربه معرفی آنها نیستم.


هیچ نظری موجود نیست: