دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۵

بهاردل

شعرجدید 

بهاردل
-------
طلوع صبح شکوفه هاست
پیشانی ام غلغله یی ست از زیبایی خوابِ در راه
بخوابم، شاید خوابم ببیند
که از طیبعت پوسته اش می گذرد آرام
بینش ساده ی جوانه و هماهنگ
از پوست من ، روحم
روحم، حالا که طپش و التهاب دیدن رویش ترد سبزه ها با اوست
و درد انتظار دیدار.
شکوفه ، شکوفه بهار را بگویید
با درختان
شاخه ها!
بلند بلند
می خواهم
همین حالا
آوازی برخیزد
صدایی
در تلاقی پیوند نگاهم 
با سطح لطیف هوا.

از مجموعه ی جدید آماده چاپ




هیچ نظری موجود نیست: