جمعه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۷







تعادل

نهايت ات را از همين حالا مي بينم
در آينه به جاي ناشت چاشت مي نوشي
به جاي ابروهايت روي پيشاني ات لنز مي چسباني
.و از مانيكور روي مژه هايت خواب مي پراني

توسط گذشته بيش از يكبار نمي تواني بياد بياوري
كه چگونه از پيام ازلي صبح دور شدي

.تمام شد
.زمان ديگر براي تو برنامه ريزي نمي كند
واگر حالا
چشمهاي كودكانه ي شادماني پر از اشك است
....دقيقا بخاطر همين صبحي ست كه از دست

!نترس
.نترس از شهامتي كه تو را از دفترچه خاطراتت دور مي كند

بايد به نوازش احمقانه ي هميشه
به متكايي كه ذهن ات را خواب كرده است
وبه عجيب به اندازه كافي قوي
كه هميشه تو را از شروعي ديگر باز مي دارد
و به نهايتي زودرس نزديك مي كند
ترميم پاره هاي دل ات را گوشزد كني

مي بينم
دلت به ستاره هاي بي شماري مي ماند
كه در يك آسمان نمي گنجد
... حماقت دوري از
....پيامي كه
!!!شايد بتواند
تو را از چهره ات
.كه هرگز دوست اش نداشته يي نجات دهد

85/4/12

۵ نظر:

ناشناس گفت...

wow in yeki taaze az tanoor dar oomade bood na? hanooz garm bood :)

ناشناس گفت...

درود آذر عزیز
دیالوگی توی ذهنمه از یه فیلم زیبای روسی گمونم ،که : پدر به دختر 16 ساله اش می گفت: بلند شو تا ببرم ات پارک! دختره می گه نه. می گه بیا تا ببرمت فلان فیلم رو ببینی ! دختر می گه نه . پدر می گه آخه تو چه مرگت شده، تو که همه ی این چیزا رو دوست داشتی ! دختر می گه : می دونی مشکل من و تو چیه پدر ؟ اینه که من یه زمانی عروسک هام رو هم دوست داشت ام ... اما تو نمی خوای بفهمی که اون روزا من فقط هشت ساله م بود.
این حس همیشه توی ذهن من مونده و چه قدر زیبا توی این شعر قشنگ شما نشسته
بعضی مفاهیم بزرگ زندگی، توی ذهن کوچک انسان ها گم می شن. اما وقتی در قالب کلمات بیانشون کنی ، اون قدر تامل بر انگیزند که هر چه قدر از هر زبان که می شنوی نا مکرر ست
زنده باشی نازنین
با مهر بسیار

ناشناس گفت...

ساری تاریخشو ندیدم. همونطور که می بینی هنوز از اشراق خبری نیست! :دی

ناشناس گفت...

دو شعر زیبا و مکث کردنی در یک پست !!شاید سخت ترین و رنج بارترین کار آدمی همان برقرار کردن تعادل است تا مبادا دی یک کفه سنگین شود و سقوط کند و در کفه ی دیگر بادبادک ....گاهی این سایه هامان هستند که قد می کشن و دور می شوند !!سلام آذر عزیز

ناشناس گفت...

(((ببخشید دندانتان توی گردن من است!)))

سلام دوست خوبم! به روزم با کلی شعر و مطلب و خبر و ...

(((به چیزهای قشنگی که هست فکر بکن!!)))

....الف. لام. میم....
«مهدی موسوی» بودن غمگین است!

....الف. لام. میم....
ميمون، به دُمت نگاه كن!

....الف. لام. میم....
«PMS» مخفف وضعيت پست مدرن «Post Modern Situation» نيست بلكه ...

....الف. لام. میم....
«همين است كه عقل من ادراك مي كند»
«شمس» دارد زندگی ام را زیر و رو می کند

....الف. لام. میم....
PLOP!
او داشت قِل مي خورد!

....الف. لام. میم....
شماره چهارم فصلنامه‌ی همين فردا بود چاپ شد
(به زمان با دید غیرخطی نگاه کنید!)

.....

(((شاعر ان خوب به بهشت مي روند، شاعران بد به همه جا!)))
(نقدی متفاوط!! و ... راجع به برگزاری جشنواره های شعر کشور)
پوتين براي سربازان جديد
...

(((پرنده ی نخی ام زیر چرخ خیاطی)))
...

و ديگر هیچ!