جمعه، آبان ۱۰، ۱۳۸۷








سراسر روز صداها را نشنیده می گیریم
زیرا کار، ما را در خود غرق می کند
اما شبانگاه که میوه ی رسیده ی روز فرو می افتد
خود را همچون کمان هایی کشیده، سرشار از پرسش می یابیم

با ظاهری خشنود و آرام، گرد هم می نشینیم، زیر چراغ
و در کنار شعله های کاهنده ی اندوه در اجاق
آسوده خاطر از به یاد آوردن روز تهی شده
بی ته نشست مصیبتی بزرگ

زیرا ما همیشه در هراسیم
همچون همسران مردان ماهیگیر
که هر روز، تمام روز جهت باد و جریان آب را می پایند
نگران همه ی هستی خود، دستخوش امواج خروشان
قلب ما در پهنه ی دریای زندگی
با جزر و مد امواج می تپد
و هر موج در طغیان خود
تا ژرفاهای ما را به لرزه در می آورد









شعر از هنریته رولاند
مترجم فریده حسن زاده



۵ نظر:

ناشناس گفت...

ما همیشه در هراسیم
همچون همسران مردان ماهیگیر
متاثرم كرد
خوشحال ميشم سري به وبگاه فرسنگ بزنيد

ناشناس گفت...

سلام به زیباترین و جان قلم ترین خاله دنیا چه شعر خوبی بو د خاله عزیز منم مثل همسران مردان ماهیگیر همهه چیز رو می پایم از دور تا خاله ام همیشه شاد و خندان و دور از وضعیت ترش باشه.

ناشناس گفت...

سلام آذر عزيز
جوابیه علی باباچاهی نسبت به حرکت من در وبلاگم منتشر شد
منتظر شما هستم
خدانگهدار

ناشناس گفت...

با مطلب:
از دل برود هر آنکه از...

ادامه در وبلاگ نجوای شیشه ای
منتظر شما هستم ای صمیمی ای دوست
با تشکر فرواوان

ناشناس گفت...

سلام آذر عزيز
به روزم باشعر «باران» و متظر حضور شما دوست عزيز
موفق باشيد
خدنگهدار