
سراسر روز صداها را نشنیده می گیریم
زیرا کار، ما را در خود غرق می کند
اما شبانگاه که میوه ی رسیده ی روز فرو می افتد
خود را همچون کمان هایی کشیده، سرشار از پرسش می یابیم
با ظاهری خشنود و آرام، گرد هم می نشینیم، زیر چراغ
و در کنار شعله های کاهنده ی اندوه در اجاق
آسوده خاطر از به یاد آوردن روز تهی شده
بی ته نشست مصیبتی بزرگ
زیرا ما همیشه در هراسیم
همچون همسران مردان ماهیگیر
که هر روز، تمام روز جهت باد و جریان آب را می پایند
نگران همه ی هستی خود، دستخوش امواج خروشان
قلب ما در پهنه ی دریای زندگی
با جزر و مد امواج می تپد
و هر موج در طغیان خود
تا ژرفاهای ما را به لرزه در می آورد
شعر از هنریته رولاند
مترجم فریده حسن زاده