چهارشنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۴



اگر در رابطه مان ، شناخت از طرف مقابل مهم باشد ، متمرکز بودنِ روی خود! "فکر، گفتار، رفتار و کردارمان " کافی ست. شناخت بخودی خود اتفاق می افتد. کامل و شفاف . حتی شگفت انگیز.
دهن بینی تنها یک بیان دارد" که شعور کافی برای شناخت خود و به تبع آن شناخت دیگری نیست.

سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۴



گره بر باد مزن گرچه به مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

حافظ




شنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۴





https://www.youtube.com/watch?v=5-OLed2cVhE
                                                                              به لینک بالا برویم و برای لحظاتی تسلیم آرامش شویم


چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۹۴



آغاز سال نو میلادی مبارک



جمعه، دی ۰۴، ۱۳۹۴



کریسمس مبارک




چهارشنبه، دی ۰۲، ۱۳۹۴



تحلیل فیلم " مرد پرنده یا فضیلت غیرمنتظره از جهل" از منظر معماری
آرشیتکت : افروز نبوی


خلاصه داستان: ریگان تامسون بازیگر سابق سینماست که به خاطر اجرای نقش یک ابرقهرمان به نام مرد پرنده در دهه 90، بسیار مشهور است. او حالا بعد از بیست سال با تولید و اجرای یک نمایش از ریموند کارور با نام "وقتی از عشق حرف می زنیم، از چه حرف می زنیم؟" در تلاش است تا بار دیگر جانی تازه به کالبد حرفه اش بدمد. اما او امیدوار است که در این قماری که بر سر این نمایش کرده، بتواند ثابت کند که یک هنرمند واقعی است. با نزدیک شدن به شب پیش نمایش، برای رالف، یکی از بازیگران اتفاقی می افتد و او مجبور می شود تا مایک شاینر را به جای بازیگر مصدوم، استخدام کند...

در "آستاره بخوانید"





دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۴



یلدا مبارک



دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۴

                                             
                                                    ای آفتاب حُسن برون آ دمی ز ابر

                                                                               مولوی



شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۹۴

نمی دهد دست شعر
-----------------
نمی رود به جز از پاهایم شک کردم
که به جاهای دور
به نمی شناسمش نمی رود
تو دیگر نیستی، برای تو دیگر نیستی دست می زند
دست نمی دهد شعر به تو نیستی
ن ی س ت ی
شعرنمی رود به نمی شناسم اش
به جای دور
تو
و خیابان همچنان 
رانندگی می کند در خیال من

من به قرینه ی لفظی... نشرثالث 81

سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۴

باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصل ها ، پائیز

اخوان ثالث



یکشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۹۴

پنجشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۹۴

                             
                                        بمناسبت سالگرد درگذشت نلسون ماندلا    
                                                            لطفا روی عکس کلیک کنید
                                                         

                                        

یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۴

کتابی در راه

از زمانی که این وبلاگ" تریا بلاگ" شروع به فعالیت کرده است تا حالا که حدودا 13 سال میگذرد ، در حال جمع آوری گزیده یی از این تارنما هستم و تصمیم دارم  این گزیده را  با همین  نام " تریابلاگ " بچاپ برسانم. 
لازم به ذکراست که تریابلاگ ابتدا با نام "سفید و سیاه" در پرشین بلاگ راه اندازی شد و بعد تغییر نام داد.

به امید آنروز

آذر کیانی

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۴


در بعضی از شعرهای " سعدی " با نوعی شگردِ سرودن روبروئیم که فکر می کنم دلیل آن بنوعی کمک به مخاطب است تا او بتواند با تمرکز بر ساختار شعر،آن شعررا به محیط درک در حافظه ی بلند مدت بفرستد. ممکن است که شاعر از این طریق و بدلیل علاقه به موضوع خاص شعر، خواهان ماندگاری بیشتراثرش در یاد مخاطب باشد.
نمونه از اشعار سعدی :
صوفی به طعنه گفت که یاران خدا دوتاست / لعنت به آن کسی که بگوید خدا یکی ست
که در واقع اینطور خوانده می شود:
صوفی به طعنه گفت که یاران خدا دوتاست لعنت به آن کسی که بگوید./ خدا یکی ست .
در این بیت ازشعر"بیدل" که در پست قبلی گذاشتم با همین شگردِ سرودن روبروئیم .
تا رمزگرفتاری ما فاش نگردد
چون صبح به پرواز نهفتیم قفس را
که در واقع شعر اینطور خوانده می شود:
چون (به این دلیل)صبح به پرواز نهفتیم قفس را/ تا رمز گرفتاری ما فاش نگردد.


یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۴

تا رمز گرفتاری ما فاش نگردد
چون صبح به پرواز نهفتیم قفس را

بیدل


پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۹۴

قرن شکلک چهر
برگذشته از مدار ماه
لیک بس دور از قرار مهر

اخوان ثالث



دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۴

جایی، قلبی که مهربانی و هنر را می فهمید از تپش ایستاده است
در برابر پیوند نامیرایی که میان آن قلب و شعور جاری در کائنات هست، افسوس یا بی اعتنایی ما، جایگاه خاصی ندارد
برای روحی که بزرگ است و بالغ، ستاره ها می درخشند
برای پَستی و شقاوت اما، تاریکی شب هم زیادی است
یکی همچنانکه نفس می کشد، در این خاک، دانه ای خوب می کارد و یا چشمه حیات می شود، دیگری زهر و علف هرز
افسوس و عزا برای همچنان دومی بودن! همین


افروز نبوی




شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۴

- زهی ملال!
و شهبانو و افسونگر اخگرفروز به کوزه ی خاکین،
هرگز بر آن نخواهد بود تا حکایت کند ، چه می داند، چه نمی دانیم.

رمبو
ترجمه: بیژن الهی





دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۴


لطفا روی عکس کلیک کنید

http://www.asar.name/1984/11/blog-post_07.html

در سایت دو زبانه ی آلمانی -فارسی "اثر" ببینید

جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۹۴

دوست


همیشه هست در راه های باهم
راه .
کناره اش
دشت نرگس یا خارا
فرقی نمی کند.
از سطح رابطه عبور می کند،
در تداوم نگاهی
که رویگردان است
از دیدارهای گذرای خیابانی
سلام و احوالپرسی های رقیق
و خداحافظی های خُنَک.

هست در عمقِ شاهرگی که دوشاخه می شود.
 انتهای هررگ جمجمه یی ست.
بی چشم . بی دهان.
در هر دیدار
پَرِشِ عمودی نبض،
شکل عادی و معمولی حضور را
برهم می زند.
و  حس غریب و مبهم را
به سرور وشادی
که ازهُرمِ نفس نیلوفرِ مخفی برمی خیزد،
تبدیل می کند.
و درست مثل وقتی
که ورق در دفتری برمی گردد
زندگی از همان دیدار
دوباره آغاز می شود.
هست . همیشه
در راه های باهم.

http://www.akhbar-rooz.com/section.jsp?sectionId=104
بخش ادبیات اخبار روز

چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۴



« نطفه »

...
نه این سه نقطه بالا
نقطه‌ای شبیه نطفه
که من با تو تمام نمی‌شوم.
تمام.

چشمت را که از من برداری
از من،
و از همین اشیاء دور و بر،
کلید که  بچرخد،
در بسته بشود،
تو کور می‌شوی.

من روی همین دور و بر
دست بکشم بی‌چشم تو
دنیا را کویری می‌بینم
که کوچ  را با تو آغاز کرده است.

توریست  بشوی، کورمال
کویر از چشمم
چشمه بجوشاند.

چند ماهی سربی
روی نطفه مردمک
تمام.
زیر این سه نقطه  نوشته‌ام.
...
نه سه نقطه بالا.




در پیرسوک ببینید




یکشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۴

شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۹۴

این وضعیت محتاج عشق است
و درنگ، اقدامی احتیاطی ست
تا بی تفاوتی به آینده یی مقرر تسلیم شود.


از شعر"وضعیت ترش"
از کتاب"پلاژ مردگان شاد" نشر اشاره




دوشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۴




اگر واقعا کشورهای به ظاهر قدرتمند جهان می دانستند که این کره ی زمین ازخاک است نه از طلا، اینقدربرای تصاحبش تلاش نمی کردند.
ای کاش میدانستند آنچه که معبودشان، همین کره ی خاکی را برایشان حفظ میکند چیزی نیست جزطلای شعور و آگاهی جسم و جان مردم ، دراین سرمای سخت وسوزان با جان صدها هزار پناهجوی پیر و جوان و کودک بازی نمی کردند. ای کاش ، ای کاشها تا عمرزمین.
دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت
سعدی



وقتی از خدا دور می شویم ، به چیزهایی نزدیک می شویم که دقیقا عامل همان دوری  از خدا و از خودمان است.
یکی از این چیزها قضاوت کردن دیگران است. هر کجا قضاوتی دیدیم باید بدانیم که تنها ناشی از غرور است .
غرور قضاوت می کند ، چون هیولایی ست که قادر به دیدن هیچ کس نیست الا خودش و خودبینی ،خود پسندی ،نادیده گرفتن دیگران یا از بالا به پائین نگاه کردن به دیگران را باعث می شود.
 همین هیولای غرور  با قضاوت ها که به تبع آن حق خوری و بی عدالتی را در پی دارد، آدم مغرور و مرتکب را آنقدر از خدا دور می کند که زیر بار همان حرفها و اعمالی که مرتکب شده مدفون می کند وخداوند تا زمانی که او نخواهد از این گور خودخواسته نجات یابد با هزاران نشانه اعم از بیماری های جسمانی سخت یا ضررهای مالی توانفرسا و یا در آخر مرگ ... به او هشدار میدهد که بخود بیاید. یعنی در واقع از خدا دور است ولی فراموش شده نیست. همینکه فراموش شده نباشیم فرصتی ست که خود را به خدا نزدیک کنیم. 


شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۴


                                                                                 frank-kunert

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۴


دانش الهی از راه کتاب ها کسب نمی شود. بلکه باید آن را در وجود خود درک کرد.
-----------------

وظیفه ی ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم و به قضاوت درباره دیگران بنشینیم . ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت درکار خودمان صرف کنیم و تا وقتی که حتی یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که در کار مردم دیگردخالت کنیم.


                                         مهاتما گاندی








دوشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۴




من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دل شان پیدا بود

سپهری


شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۴

شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۴

تاج محل ی برای اسیکس یا هنگامی که جولی در کنار رود استور آرمید


از سلسله نقدهای معماری جهان
آرشیتکت :افروز نبوی

"تاج محل ی برای اسیکس یا هنگامی که جولی در کنار رود استور آرمید "
در وبلاگ "آستاره " بخوانید    

                                         http://frozenarch.blogspot.com/2015/10/blog-post.html 

سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۴

بغض
--------
روی سفیدی چشمانم
رگ های بسیاری ست
که تنها می توانند
از پشت کلمات بیرون بیایند
و به زبان کودکی 
بغض کنند.

زبان باز نشده ی تو اما
حکایتی ست از رگ های سربی ات.

من به سکوت عادت کردم
تو چطور؟


آذرکیانی
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=69590

شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۴

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

مولوی