دوشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۹




مردی سالهای زیادی بود که عبادت میکرد تا اینکه روزی یکی از دوستانش برای کاری به شهری میرفت که اتفاقا پیر آن عابد در همان شهر سکونت داشت. مرد از دوستش خواست که پیش آن پیر برود و از او بپرسد فلانی که سالها عبادت کرده آیا عبادت او مورد قبول حق قرار گرفته یا نه؟ آن دوست رفت و برگشت و پیش مرد عابد رفت و گفت: من پرسش شما را مطرح کردم و ایشان فرمودند که خیر عبادات شما مورد قبول حق نیست. عابد دستهایش را به آسمان برد و گفت خدا را شکر.
دوستش پرسید که چرا شکر؟ گفت او عبادت مرا دید...همین کافیست.

۴ نظر:

احسان مرداسی گفت...

سلام عزیز
یه روزم
با حرف های گنده تر از دهنم!!!
منتظرم

با احترام

شروه گفت...

سلام
لطفن به سوالات ذیل جهت نشر در سایت ادبی مرور پاسخ دهید .
1ـ بیوگرافی؟
2ـ بی مقدمه روند شعر امروز را چگونه مهم می بینید؟
3ـ ساخت و فرم در شعر چقدر می تواند مهم باشد؟
4ـ شما در کارهای تان چقدر امروزی هستید؟

5ـ مدرن بودن در شعر چه تعریفی می تواند داشته باشد؟
6ـ ساده نویسی را در ادبیات چگونه می بینید؟ آیا اعتقادی به آن دارید؟

7ـ بسامد شعرهای زنانه امروز ادبیات ما را چگونه می بینید؟
8ـ چرا می گویند شعر دیگر مخاطبی ندارد؟ آیا این درست است؟ نظر شما چیست؟

راجع به این جملات کوتاه نظر دهید.

شعر سیاسی:
فتو شعر
مینی مال
زندگی ادبی:
سایت ادبی مرور
و در آخر اگر سخنی دارید >

ایمیل جهت ارسال :
akbrih@yahoo.com
لطفن سوالات نیز ارسال گردد
با سپاس

فرشته پناهی گفت...

احتراما،

به روزم.

فاطمه اختصاری گفت...

بعد از مدت ها نبودن
اینبار آمده ام تا بیشتر از اینها در کنار هم باشیم...
سوغاتی این روزهای دوری
آدرسی برای
دانلود رایگان مجموعه «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها»ست
منتظرتان هستم
با دو تا شعر
و کلی خبر و لینک خوب
و غم های مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
هرگز...