دوباره چاپ شد خطاب به پروانه ها و چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم
و خورشید از اعماقکهکشانهای خاکستر شده را روشن می کند.احمد شاملوسلام خانم کیانی ترانه هستم یادتون میاد .
" تلنگر "به ضرب آهنگ انگشتی به در ... گاها ، تلنگر هم ... می گویند ..!مرا با واژه و پیغام کاری نیست ..؛ که شاعر مسلکی باید ..!"واقعا کارهاتان زیباست
سلام آذر بانوشما را به خوانش دقايقي از عمر خويش دعوت مي كنم...با فروتني
برای خوانش شعرم دعوتید
فالی که این استکان می گیرد آلوده به رژ ِ لب های توست . قهوه ای که خورده می شودماضی استمراری ِ اتاق های تاریک است.
عکس زیبایی در وبتان گذاشته اید.ممنون
نور
ارسال یک نظر
۸ نظر:
دوباره چاپ شد
خطاب به پروانه ها
و چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم
و خورشید از اعماق
کهکشانهای خاکستر شده را روشن می کند.
احمد شاملو
سلام خانم کیانی ترانه هستم یادتون میاد .
" تلنگر "
به ضرب آهنگ انگشتی به در ...
گاها ، تلنگر هم ...
می گویند ..!
مرا با واژه و پیغام کاری نیست ..؛
که شاعر مسلکی باید ..!
"واقعا کارهاتان زیباست
سلام آذر بانو
شما را به خوانش دقايقي از عمر خويش دعوت مي كنم...با فروتني
برای خوانش شعرم دعوتید
فالی که این استکان می گیرد
آلوده به رژ ِ لب های توست .
قهوه ای که خورده می شود
ماضی استمراری ِ اتاق های تاریک است.
عکس زیبایی در وبتان گذاشته اید.
ممنون
نور
ارسال یک نظر