فلسفه ي گرد
اين خانه خالي ست
خالي چشم هاي اين خانه
.به هيچكس نگاه مي كند
: هيچكس يعني
كارت كوچك آويخته ي درگاه
:كه روي آن نوشته شده است
For Sale
زمين كنار خودش را دور مي زند
فلسفه گرد مي شود
. ساكنين ترك مي كنند
. خانه ها خالي
ديگر هيچكس در خانه ي خودش نيست
خانه شكل تجريدي صفر بزرگي ست
به نام زمين
زمين جاي خودش نيست
به هيچ كهكشان نگاه مي كند.
:هيچ كهكشان يعني
Earth,For Sale
از کتاب پلاژ مردگان شاد
۷ نظر:
salam azar jan...hamchenan khandani!
سلام آذر عزیز...
به روزم با شعر «راه» و منتظر حضور شما...
خداحافظ
آذرم...لینکت که مدتهاست در من است اما بیش از پیش میخوانمت که هر روز خواندنی تری.
""""""""""""""""" کشته می شوی در شهر قیر و برف """"""""""""""""""
سلام به آذر عزیز
با سپیدی سیاه ، برای آنها که روزی قلم به دست داشتند و اکنون خاک به انگشهایشان بوسه می زند ، بعد از 10 ماه سکوت و بغض محض ، در انتظار نگاهتان هستم
با سپاس فراوان
حضورتان سبز
سلام خاله مهربونم. اولین بار هم که این فلسفه گرد رو خوندم دلم خواست به جای عبارت مهجور (!) اجنبی ها از عبارت برای فروش یا می فروشمش یا فروخته می شود خودمون استفاده بشه البته هیچ کدوم از عباراتی که من گفتم به قشنگی همینی که شما استفاده کردی نمیشینه تو کار اما کاش یه عبارتی چیزی...
بی خیال خاله جون خودت چطوری؟ اومدم تو تریای خالم کمی گرم بشم
چه خوب که نم نم ..در پلاژ / هوایی می خورم
......
بیا عزیز
.......
ماه /
عبارتی ست
که نامت را
لو نمی دهد
سلام آذر عزیز
به روزم با شعر «چه جوري » و منتظر حضور شما...
خداحافظ
ارسال یک نظر