یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶





عشق از عالم عبارت نیست
عطار

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

salam azar jan, che jomle amighi!

ناشناس گفت...

khoobe ke injam
khoobe ke mibinamet
khobe ke hanooz dooset daram
khoobe ke aslan hasti
khoobe ke hanooz sher minevisim
khoobe ke hanooz zendeieem!
hastim azar jan?!

ناشناس گفت...

salam azar jan.

ناشناس گفت...

اشك رازي ست
لبخند رازي ست
عشق رازي ست
اشك آن شب لبخند عشقم بود
قصه نيستم كه بگوئي
نغمه نيستم كه بخواني
صدا نيستم كه بشنوي
يا چيزي چنان كه ببيني
يا چيزي چنان كه بداني . . .
من درد مشتركم
مرا فرياد كن.
درخت با جنگل سخن مي گويد
علف با صحرا
ستاره با كهكشان
و من با تو سخن مي گويم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ريشه هاي ترا دريافته ام
با لبانت براي همه لب ها سخن گفته ام
و دست هايت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گريسته ام
براي خاطر زندگان،
و در گورستان تاريك با تو خوانده ام
زيباترين سرودها را
زيرا كه مردگان اين سال
عاشق ترين زندگان بوده اند.
دستت را به من بده
دست هاي تو با من آشناست
اي ديريافته با تو سخن مي گويم
بسان ابر كه با توفان
بسان علف كه با صحرا
بسان باران كه با دريا
بسان پرنده كه با بهار
بسان درخت كه با جنگل سخن مي گويد
زيرا كه من
ريشه هاي ترا دريافته ام
زيرا كه صداي من
با صداي تو آشناست.

ناشناس گفت...

سلام بازهم مهربانانه...به آذرخانم عزيز....گاهی وقت ها که فکرمی کنم...البته گاهی وقت ها...می بینم آدم های بزرگ وکوچک زیادی درون کله ام، آمد ورفت داشتن...آدم های کوچک زود رفته اند تا شاید روزی برگردند وبرگرده من به تماشای ستاره ها بنشینند یا شاید بزرگ شوند ...بزرگترازبزرگ....اما آدم های بزرگ هم، زود رفته اند ...کله من یعنی ناما جعفری این قدرکوچک بود که آدم بزرگ ها درونش جا نمی گرفتن...به ديداری باز.تازه اميدوار

ناشناس گفت...

عصر آدینه به روز شد.
www.asreadine.ir
با بیش از 70 مطلب ادبی خواندنی

ناشناس گفت...

و او به خاطر "عشق" خلقت را آفرید

ناشناس گفت...

انجمن مجازی چشم انتظار عزیزان شاعر و نقد آن هاست ...

ناشناس گفت...

حظ کردم. شاد زی. با شعر منو ترک نکن بروزم. در ضمن به نشانی جدیدم عنایت فرمایید. نقد شعر هنوز در نشانی قبلی مانده و با مراببوس بروز است.
http://naqdesher.persianblog.ir/

ناشناس گفت...

جدن که زیبا گفته