شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶





از کتاب پلاژ مردگان شاد


شبي با ويرجينيا وولف



شب از دوچرخه تندتر مي دود
اتوبوس نمي رسد
!وولف
!وولف
،نيامده از چراغ هاي شبچره كه مي گذرند
.پياده مي شود
مي شود آنچه انتظار
كه ويرجينيا
دو چشم
كه دوخت و دوز نمي شود
به اين شب سنگين
!وولف

لندن از بيگبن بليط مي گيرد
اتوبوس كنده مي شود
اينجا تا بيگبن
ميان دو چشم ويرجينيا
بيگبن تا اينجا
لندن افتاده ميان دو ابرو
چشم ها قيقاج
دو ابرو كه كمان هيچ نشانه
!وولف
!وولف
مي شود آنچه انتظار
كه ويرجينيا
دو چشم
و دوخت و دوز
.كه نمي شود

،شب
ويرجينيا
دوچرخه از گم خودش
از انتظار
بايد بروم
از اتوبوس نيامده جلو
بايد بروم
از تهيه ي بليط تا بيگبن
نيامده جلو
جلوتر
از تهيه ي بليط
.نيامده وولف



نيامده
از ويرجينيا
.بريزد انتظار

.ويرجينيا بايد برود
تاخير مه مي پراكند
.اتوبوس ديده نمي شود

هـ هـ هـ هي
تاخير در ميان جان
مه مي پراكند
.و ويرجينيا نمي رود از بايد بروم

،در اين وقت كه ميان جان مه مي پراكند انتظار
.حتما كسي خواهد آمد

لئوناردو وولف آمده است؟




۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خانم کیانی . خوشحالم که می توانم برایتان کامنت بگذارم . من هنوز کتاب شما را نتوانسته ام تهیه کنم و البته کمی هم تنبلی کرده ام . نمایشگاه را از بس با مشقت قدم زدم نتوانستم کتاب های مورد علاقه ام را با خاطری شاد پیدا کنم . البته این خوبی را داشت که توانستم قدر خیابان انقلاب را بدانم . از شعر چه خبر . ما را بی نصیب مگذار .
با احترام
ارمغان

ناشناس گفت...

سلام.زیبا بود.

ناشناس گفت...

رها شده
فرورفتیم ،

چه نابهنگام
در می زند
پیش آنکه سایه نم کرده باشی
به انتهایی فروردین
که باد وگل رخ کرده
به رویت
پیش از غروب
آنجا که دیگر به یاد نیآورده ایم
که روبرو حالاست
که به پای هم
روانیم ـ
جاری و رها..
شبی

دیگر

بدون رویای تو

.

ناشناس گفت...

ه ه ه هی قشنگ بود خانم کیانی. من اما خیلی ارجاع های فرامتنی را نمی پسندم. متن مجرد را دوست تر دارم. و قربان ات

ناشناس گفت...

سلام
با " عمو زنجیر باف در موهات " بروزم و منتظر حرف های تازه شما ؛
بغلم کن به سینه ات بفشار مرگ بالقوه ! من که می دانم
بافه های طناب دار من اند حلقه های گشاد بازوهات .
یا علی

ناشناس گفت...

سپاس بانو / آمدم هوایی تازه کنم

با احترام

Iranian idiot گفت...

میتونین تیکهء حذف شدهء اون کتابو پیدا کنین و توی بلاگ بذارین؟

ناشناس گفت...

و چه‌قدر خوش‌حال مي‌شم اگر مثل قديم‌ها سري هم به ما بزنيد خانم كياني... با 3 پاس

ناشناس گفت...

پروانه ای در پیله تنم/ می زید ....

ناشناس گفت...

سلام خانم کیانی...چطوری.خوشحالم وبلاگ رودوباره می بینم......نشسته ام کنارگوش ماهی ها/ کور شوم / دریا

به پیرزن ها نگاه می کنم به پیرمردها/

به حافظه سردم که نهنگ است/

به خواب های دختری که دیروز برایش ودکا آورده ام/به امیددیداری دوباره

ناشناس گفت...

سلام!هميشه ازكاراي شما لذت مي برم

ناشناس گفت...

سلام عزیز...چطوری.خوشحالم وبلاگتو می بینم......نشسته ام کنارگوش ماهی ها/ کور شوم / دریا
به پیرزن ها نگاه می کنم به پیرمردها/
به حافظه سردم که نهنگ است/
به خواب های دختری که دیروز برایش ودکا آورده ام/به امیددیداری دوباره

ناشناس گفت...

سلام . به روزم سر بزن .
behzad1347.blogfa.com
khajat

ناشناس گفت...

salam.sar bezan
behzad1347.blogfa.com

ناشناس گفت...

با مطلبي با عنوان فاجعه به روزم و با افتخار شما را ادد نموده ام