به قتل برسانید و به زنان ثابت کنید که اهل تفکر نیستید. ثابت کنید که ضعیفترین موجودات زمینی هستید
چرا که «تربیت »شاهراه و هنر زیستن است و به قتل رساندن زبونترین عملیست که «انسان» از روی عجز و ناتوانیِ فکر انجام میدهد.
فاجعه قتلِ #مونا_حیدری توسط همسرش و #رومینا توسط پدرش و...... نشان از قدرت عجیب و نامشروع مرد است در جامعهای که زمینهی ارتکاب به قتل را برای او مهیا کرده است. چرا که تمام قوانین ضد زن او را محق ساخته که مرتکب چنین اعمال فجیعی بشود.
وقتی در جامعه زمینه رشد استعداد و شایستگیهای زن فراهم نباشد و به تبع آن او نتواند قاطعانه اثبات کند که به عنوان انسان!! حضور پررنگاش در تمام سطوح مدیریتی برای اداره ی جامعه،صد در صد مفید است ، هر اتفاقی برای او قابل پیش بینیست. چون در ضعیفترین موضع در اجتماع قرار دارد.
نوع قتل ، منحصر به سر بریدن و سوزاندن و خفه کردن نیست. زن هتک حرمت شده حالا بهر وسیلهای بنوعی به قتل رسیده است. نادیده گرفتن حق و حقوق زن تحت هر شرایطی ، قتل است. ریختن خون تنها ملاک قتل نیست ،چه زنانی که به دلیل عدم حمایت قانون، از آبرو و حیثیت بناحق بر باد رفته شان ،شکل دیگری از قتل را تجربه کردهاند.
متاسفانه مونا و رومینا و..... قربانیِ نگاهی هستند که از آگاهی و تربیت درست محروم بودهاند.
وقتی افراد یک جامعه تحت یک برنامه ریزی مُدَوَن آموزش می بینند، نتیجه ی آن به آگاهی جمعی راه می یابد و دستور درست و قانونمند زندگی کردن به خودی خود بر حافظهی تک تک افراد جامعه تکلیف میشود تا حتی در افراد با ناهنجاریهای ناشی از بیماریهای روحی و روانی نیز می تواند قابل اجرا و کنترل باشد.
مشکلاتی از این دست را باید ریشه یابی کرد قبل از آنکه نگاه سطحی به خشونت خانگی اپیدمی شود.
#آذر_کیانی
#azar_kiani
T.me/azarkiani
#نه_به_خشونت_علیه_زنان
#نه_به_خشونت_خانگی
#مونا_حیدری
#رومینا_اشرافی
سهشنبه، بهمن ۱۹، ۱۴۰۰
یکشنبه، دی ۱۹، ۱۴۰۰
سهشنبه، دی ۰۷، ۱۴۰۰
دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۴۰۰
دوشنبه، آبان ۱۷، ۱۴۰۰
شنبه، آبان ۰۸، ۱۴۰۰
چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۴۰۰
به روح بلند «علی لندی»
شعر جدید در سایت « اخبار روز»
با صدای شاعر«آذر کیانی» در تلگرام و اینستاگرام
«علی بلند شد»
غروب نشسته در پاییز
درختان رنگی و شهر
ارغوان ریخته بر دیوار
و شبی که از راه میرسید.
صدای فردای خیابان
کیف و کتاب و دفتر و خودکار بود و
زمزمهی درس.
کدام درس؟
علی بلند شد.
بلندتر از قامت پانزده سالگی
بلندتر از ماه سرخ
در شب آتش
و مشق فردایش را نوشت.
آواز ماه
سرخ بگوش میرسید
وقتی که مهرههای پشتیاش
روی درک مهر و شهامت
قصد کرد.
دانش هیچ مدرسه.ای
آتش نگاهش را
خاموش نکرد،
وقتی او به خاموشیٕ همیشه پیوست.
علی بلند شد.
#آذر_کیانی
۱۴۰۰/۷/۷
#علی_بلند_شد_آذر_کیانی_اخبار_روز_۱۴۰۰
@azar.kiani.7
سایت #اخبار_روز
https://www.akhbar-rooz.com/128998/1400/07/21/
تلگرامT.me/azarkiani
دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۴۰۰
چهارشنبه، مهر ۰۷، ۱۴۰۰
به مردم افغانستان
#اتفاق
از همسایه ام میگویم
که به زبان ما حرف میزند
و امروز ،
با لکنت میگوید
خانهاش را زدند.
در همین روزها...
اندوهش گسترهی
عظیم همدلی را
به خود میخواند
شاید غفلت، بیمایگی را
همهگیر کرده بود
که عمود مقاومت شکست
و کاکل همسایه، کابل
به زور و جبر
به چنگ بربر افتاد.
خانهاش...
همسایه ام...
و حالا از درهی پنجشیر
صدای پنجهی شیر را میشنوم
که میخراشد
سینهی عریان خیال را
برای هرات و تاکستانش
قندهار و انارستانش
مزار و دشتهایش
و بامیان و بودایش
تا باد موافق
اهتزاز پرچم افغانستان را
به یاد بیاورد
و رنگین کمانی زیبا
آسمان کابل را
بیاراید،
پس از باران کوبندهی
تیربارها.
یقینا همسایه
دوباره
به ماه نگاه خواهد کرد
و باور را
بر زمین مهتابی.
شیارهای تن زخمیاش
از هجوم ددان
پاک خواهد شد
و طلوع، دوباره
به خورشید
نگاه خواهد کرد.
۱۴۰۰/۶/۱۸
#اخبار_روز #آذرکیانی #افغانستان
https://www.akhbar-rooz.com/126295/1400/06/26/
اینستاگرام ، فیس بوک:
azar.kiani.7@
T.me/azarkiani
سهشنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۰
جمعه، تیر ۰۴، ۱۴۰۰
سبز
با
تو دیشب تا کجا رفتم
تا
خدا و آن سوی صحرای خدا رفتم
من
نمیگویم ملائک بال در بالم شنا کردند
من
نمیگویم که باران طلا آمد
با
تو لیک، ای عطر سبز سایه پرورده!
ای
پری که باد میبردت
از
چمنزار حریر پر گل پرده
تا
حریم سایههای سبزتا بهار سبزههای عطر
تا
دیاری که غریبیهاش میآمد به چشم آشنا، رفتم
با
تو دیشب تا کجا رفتم
مهدی اخوان ثالث
"برای خواهرم "ایراندخت
دخت ایران
شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۴۰۰
چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۴۰۰
عكس كج
آنقدر تكان
خوردي
كه اين عكس، كج
در آمد
و از كادر
بيرون زدی.
حالا بندهای كتانی ات
به سرعت اضطراب
هوا را تكان می دهند
تا دورترين راه
ها نزديك شود.
تو آزادی...
تو آزادی؟
هميشه براي
آزادی لباسی می دوزی
كه از مد
نيفتاده باشد
و با دست هايت
به دور اين زمين كوچك
چنان حلقه می زنی
كه نيفتادن
دروغي مي شود مطمئن
پنهان در گوشه ی قلبت.
آنقدر به دور
انداختنی ها خيره شدی
كه صبح از
بالكن سقوط كرد.
مي خواستم از
آب هاي كنار خوابم
برايت ماهی بفرستم،
تا زندگی يادت
نرود
و به خاكستری اين بازی
خاتمه
بدهی،اما،
خام به طريقی پخته بو می دهد
و من مجبورم كه
اسانس ليمو را چاشنی هوا كنم
تا زير گلويت
را نفس نكشی.
كار از باريك
به باريك تر جا رسيده
رسيده تا به
خاطره ی كسي برسم
كه آغازيد تا
تاريكی قد بكشد
و با حسرت به
كوچ حيرت اميدی
كه در دوردست
هاست،
نگاه كند.
و تحقق ناپديد
شده ی موقعيتی سبز را
به بادكنكی تركيده تشبيه كند.
شبيه به رسيدنم
به تو
كه در بحبوحه ي
خالی اين متن
در جدال
با اين سفيدی ها
كشيده شدی.
آذر کیانی
پلاژ مردگان شاد
نشر اشاره 84
گزیده اشعار
جهان به قدر همین قدم ها
انتشارات فصل پنجم 98