هشت مارس روز جهانی زن مبارک
--------------------------------------
--------------------------------------
زن
.........
.........
کپی می زند
چند
رویا را
که کاملا
جدا از هم
به کاری
مشغول اند .
معمولا از
روی خودش چند کپی بر میدارد.
رویای
سایه آبیِ چشمهایم
پشت چشم ، آسمان
که بواسطه
ی مژه های برگشته و ریملی ام
از پرنده
خالیست.
رویای
سنگرهای پشت خاکریز
خط مقدم
چریکه ام.
نیم خیز،
خوشه های
گندم را
از روی
ماه می چینم.
روی گونه
های سفت و سفیدم، متبسم
شب ؛از
برق دندان و نگاهم
طلوع خورشید
فردا را
بانگ
میزند.
رویای نیلوفرم.
می ایستم.
نفس عمیق
می کشم.
هستی
،خبرنامه یی تا شده
از ریه
هایم
پایین می
رود
و در هردم
و بازدم
از زایش کرم های بد بو
جلوگیری
می کند.
شب ،موهای
بلندم
در دستهای
باد
خاکستر از
روی ستاره ها
می روبد،
به
شهر،هوای تازه می بخشد،
و پاک
میکند تکه تکه
جِرم هایی
که
فاصله اند.
موهایم از خاکستری
به سفیدی
بزند وقتی،
سپیده ی
صبح
از عمق
خوابم سر میزند.
از روی
خودش
کپی های
خودش را
دست به
دست می چرخاند
زن و
همچنان زن.
آذر کیانی
از کتاب " بی خیال " انتشارات فصل پنجم -97
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر