پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۹۷

هشت مارس روز جهانی زن مبارک

--------------------------------------
زن

.........
کپی  می زند
چند رویا  را
که کاملا جدا از هم
به کاری مشغول اند .
معمولا از روی خودش چند کپی بر میدارد.

رویای سایه آبیِ چشمهایم  
پشت  چشم ، آسمان 
که بواسطه ی مژه های برگشته و ریملی ام
از پرنده خالیست.

رویای سنگرهای پشت خاکریز
خط مقدم
چریکه ام.
نیم خیز،
خوشه های گندم را
از روی ماه می چینم.
روی گونه های سفت و سفیدم، متبسم
شب ؛از برق دندان و نگاهم
طلوع خورشید فردا را
بانگ میزند.

 رویای نیلوفرم.
 می ایستم.
نفس عمیق می کشم.
هستی ،خبرنامه یی تا شده
از ریه هایم
پایین می رود
و در هردم و بازدم
 از زایش کرم های بد بو
جلوگیری می کند.
شب ،موهای بلندم
در دستهای باد
خاکستر از روی ستاره ها
می روبد،
به شهر،هوای تازه می بخشد،
و پاک میکند تکه تکه
جِرم هایی که
 فاصله اند.

 موهایم از خاکستری
به سفیدی بزند وقتی،
سپیده ی صبح
از عمق خوابم  سر میزند.

از روی خودش
کپی های خودش را
دست به دست می چرخاند
زن و همچنان زن.


     
آذر کیانی
از کتاب " بی خیال " انتشارات فصل پنجم -97


هیچ نظری موجود نیست: