سه‌شنبه، دی ۱۱، ۱۳۹۷

تسلیم
----------
مرا به شبی ببر
که تصمیم ، تسلیم بود
از آن شب تا حالا
هزار سال گذشته است ، شاید هم بیشتر
و باد که از خانه ی من می گذرد
با تسلیم می گوید،
با زبان عشق.
در آینه ی عقیق نشان
همچنان شکل کودکی هستم
که سنش به عمر جوانه یی در بهار نزدیک است
بر شاخه یی سنگین.
تسلیم را به شبی ببر
که ....


آذرکیانی 

از کتاب " بی خیال " انتشارات " فصل پنجم "97

نقاش : ونگوگ


هیچ نظری موجود نیست: