برای تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند.
گوشی که صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود.
برای تو و خویش روحی
که همه را در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم.
مارگوت بیکل
ترجمه: احمد شاملو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر