بهار
---------
شکوفه های صورتم خواب بادام می بینند
چشمهایم را در بهار گم کرده ام
در این معبد سبز
هزار هزار چشم
از رویای درختان بالا رفته اند
و شکوفه های صورتم
خرد و خراب آواز همین نسیم
ململ نازک
گلبهی
که از شبنم گلو تر کرده است
در این معبد سبز
و انبوه درختان
.گم اند
گم ام
در ورد شمیم جوانه ها
زیر شاخه های تر
.سرانگشتان ستایشگرم
آذر کیانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر