پنجشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۳

 


اگر چه پیرم ولی هنوز مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز می‌کنم کنار نوباوگان خویش
  سیمین بهبهانی
یادم هست که در یکی از دیدارهایی که با خانم سیمین بهبهانی در خانه اش داشتم ،بلوز قرمز خوشرنگی پوشیده بود موهایش را هم حلقه حلقه روی شانه هایش ریخته بود، وقتی طبق معمول مهمان نوازی اش که همیشه با یک سینی پر از خوراکی های رنگارنگ همراه بود ،آمد، گفتم خانم بهبهانی وقتی راه میروید انگار که دختری پانزده ساله اید. یک نوع تازگی در رفتار داشت که خاص خودش بود. گفت :آذر جان " من یک طفل هفت ساله در جانم دارم که مرتب درحال بازیگوشی ست و از کلمات بالا میرود." و بعد بلند بلند خندید .
آن طفل هفت ساله همین حالا کلاس برداشته و مشغول خواندن و نوشتن است.
تولدی دیگر

هیچ نظری موجود نیست: