پنجشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۹

حیات اهل حضور



حیات اهل حضور


این کلام ازلی - ابدی بر دروازه ی شهر شاعران نوشته شده است

:در این روزگار تنگنا شاعران چه می کنند

هولدرلین می گوید

و منظورم اصلا موهای شاملو نیست

صحبت از انبوه اسیران نقره یی ست

که در راهند

و خدای نکرده نه وسوسه ی لقمه یی نام

که چیزی شبیه خون

که به اندازه ی یک مشت دست

جرینگ جرینگ زنجیرشان را به این سمت پرواز داده است

حالا اگر حیات این اهل آسیب ببیند

مثلا از آسمان سنگ ببارد

یا پیشانی نوشت هر خیابان

ورود مطلقا ممنوع

تابلوی بن بست

و یا علامت خطر باشد

این خون تپنده آیا

سر از خوابی که خدا برای او دیده ست

برخواهد داشت؟

مطمئنا با این تکلیف روشن

دست کم دفتری ستاره باران خواهد شد

حالا شما بگوئید

اهل حضور

و هولدرلین بگوید شاعران

در این روزگار تنگنا چه می کنند؟

و منظورم اصلا موهای شاملو....




--------

از کتاب چرا کفش هایت جفت نمی شود شعر من؟





هیچ نظری موجود نیست: