یکشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۹





انگار تا ننویسم راحت نمیشم
.

یکی از دوستان بهم زنگ زد و به مطلب پست قبلی اعتراض داشت و گفت : آذر کیه که خطا نمی کنه یک و دو از کجا معلوم که کاری که میکنیم خطاست...

همینجا از رباب عزیزم هم بخاطر کامنتش ممنونم.

عزیزم کسی که خطا نمیکنه فقط خداست. اما حرف من از جنس دیگه ست.. همه خطا میکنیم بطور قطع. اما خطا( درس) زندگیه که باید یادش بگیریم همین. حالا از کجا معلوم که خطا میکنیم؟وقتی که کاری در طول زندگی مرتب تکرار بشه و همیشه هم همون نتیچه بد رو داشته باشه مطمئن باش که خطاست . به همین دلیل میگم که خطا رو اگر درسش رو یاد بگیریم دیگه تکرار نمیشه..

اما اما چطورمیشه که این درس رو یاد گرفت؟ وقتی که ما به( دانش) اون خطا دست پیدا کنیم و این دانش متاسفانه در هیچ کتابی نیست.

این دانش کاملا شخصی و منحصر بفرد هست و به تجربه شخصی دیگری هم هیچ ارتباطی ندارد.... بنابراین اگر به دانش هر خطا دست پیدا کنیم، دیگه لازم نیست که تلاش کنیم اون خطا رو نکنیم . خود بخود اتفاق میفته...

دست پیدا کردن به این دانش فقط ازیک راه میسرست و اونهم پیمان محکم با خدای خود هست و بس.....





۲ نظر:

پژمان‌الماسی‌نیا گفت...

مترسکان بی‌کشتزار
کندوهای شکسته
دارهای بی‌شهید/

در ساعت‌های ویران
دست به دست باد!
.
.
.
دعوت به مراسم خوانش «تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار»

ناشناس گفت...

سلام آذر خانم. حالت خوبه. تا حالا دیدی که یه نویسنده که مدعی روشنفکریه به پسرش بگه میزنم در ....اردنگی میزنم از خونه میندازمت بیرون. تو دیدی.