سلام عزیز ممنون که سر زدی و ممنون از نظر ارزشمندت حقیقتش چند قطعه ای را با این لحن و زبان تجربه کرده ام ودر نگارش نخواستم فضای کار با صحیح نویسی از دست برود البته نظر شما نیز مسئله ای حائز اهمیت است که من خودخواسته آنرا نغز کرده ام باز هم ممنون از حضور ارزشمنتون تو کوچه بچه های غربت
باورم ين بوده و هست كه راه ميان سطرهاي شعر شاملوي بزرگ نيز طولاني تر از تمام بي نهايت هاي دنياست و بامداد هر بامداد براي واژگان ثبت شده بر خيابان ها دست تكان مي دهد
سلام اذر خانم کیانی عزیز فکر می کردم حالا که پیداتون کردم دیگه از دستتون نخواهم داد دوست دارم کتابهای شما را داشته باشم اما نمی دونم از کجا می شه تهیه شون کرد من واقعا" دوست دارم با شما بیشتر در ارتباط باشم و از وجودتون بهرهء بیشتری ببرم دوست شاعروشم اگه به نقد و سینما هم علاقه دارید خوشحال می شم سری به WWW.FALSHMANIFEST.PERSIANBLOG.IRبزنید.
۹ نظر:
سلام عزیز ممنون که سر زدی و ممنون از نظر ارزشمندت حقیقتش چند قطعه ای را با این لحن و زبان تجربه کرده ام ودر نگارش نخواستم فضای کار با صحیح نویسی از دست برود البته نظر شما نیز مسئله ای حائز اهمیت است که من خودخواسته آنرا نغز کرده ام باز هم ممنون از حضور ارزشمنتون تو کوچه بچه های غربت
باورم ين بوده و هست كه راه ميان سطرهاي شعر شاملوي بزرگ نيز طولاني تر از تمام بي نهايت هاي دنياست و بامداد هر بامداد براي واژگان ثبت شده بر خيابان ها دست تكان مي دهد
صبح خواهد شد/و به این کاسه آب/آسمان هجرت خواهد کرد.
سپهری
امید داشته باشیم پس از سختی فراغتی هست
سلام اذر خانم کیانی عزیز فکر می کردم حالا که پیداتون کردم دیگه از دستتون نخواهم داد دوست دارم کتابهای شما را داشته باشم اما نمی دونم از کجا می شه تهیه شون کرد من واقعا" دوست دارم با شما بیشتر در ارتباط باشم و از وجودتون بهرهء بیشتری ببرم دوست شاعروشم اگه به نقد و سینما هم علاقه دارید خوشحال می شم سری به WWW.FALSHMANIFEST.PERSIANBLOG.IRبزنید.
سلام بزرگوار
حضورتان مغتنم است مهربان منتظر نظر شما هستم.
درود
a.comببخش منو اگه بوي زخم چرکينم و
زجه هاي کبودم ميشه موجب آزارت
سلام خانم کیانی
دعوتيد به سقوط ِآزاد
به دارخيش ِ کافکا
به جيغ ِ کبود ماده گربه وسط اسکلتها
به روزم و منتظر نگاه ارزشمندتان
به اميد ديدار
يا حق
با سه شعر از هم استانی شما
.
به روز شد
و از درد های بی سر و تهی شروع کرد که
شبیه مسمط بود !
و
به کاریکاتورهای رونالد سیرل رسید .
وقتی به چشم های بارت نگاه کرد ،
فهمید غزل شعر نیست !!
قصه هنوز تمام نشده بود
با چهارپاره ای ...
« دوربینت هنوز برعکس است
برکه ات روی ماه افتاده
آنقدر گریه کرده ای انگار
که علی توی چاه افتاده ! »
منتظر خوانش شماست .
با احترام
ارسال یک نظر