پنجشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۵

وانگه كه از آنسوي جاده
برق نگاه تند از زير دستمال برجهد
غير ممكن – ممكن ميشود
و راه طولاني آسان
.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

من خواندم....دو بار..یکبار آهسته...یکبار تند تند

ناشناس گفت...

هنوزهم می‌توان به معجزه ایمان آورد؟

ناشناس گفت...

سلام خانم کیانی عزیز مدت‌هاست که شما را ندیده‌ایم. دوست داریم در جلسات ما حضور داشته باشید. به وبلاگ شما لینک دادم و آرزومند پایداری شما هستم.

ناشناس گفت...

یک شب آتش در نیستانی فتاد ...

ناشناس گفت...

سلام خانم کیانی. خوشحالم از این همه همید واری در نوشته هایتان. این امید واری شما را متفاوت کرده است. و قربان ات

ناشناس گفت...

براه نمی شد / یک عرض/ راهی که در عبور گم بود

سپاس از حضور

تشریف بیاورد / لطفن

باز هم
///////
با احترام

ناشناس گفت...

دوست عزیز سلام...خواندمش در عین زیبایی و قدرت کلام...که کوتاهی و موجزی بر گیرای اش می افزود....
و این برق ....برق نگاهس تند که حقیقتا مارا به عرصه ی امکان خواهد برد...

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشید
می‌خواستم ببینم اگر امکانش هست نشانی پست الکترونیکتون رو داشته باشم.

ناشناس گفت...

سلام! زیبا بود

ناشناس گفت...

سلام بر آذر خانم كياني . اميدوارم سلامت و پيروز باشيد . خوشحالم كه دوباره توانستم به وبلاگ شما سري بزنم و ...
با احترام
ارمغان بهداروند

ناشناس گفت...

سلام آذر عزیز . غیر ممکنی نیست که ممکن نشود ... نمی دانم چه مشکلی ست که مدتی ست نمی توانم برای تو عزیز کامنت ارسال کنم . چندین بار سعی کردم و ناموفق . امیدوارم این بار موفق باشد .به روزم و منتظر