دوشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۵




و آنگاه كه به ياد گل و علف، به ياد خوشه و زنبور،
به ياد گنبد نيلگون و گرماي نيمروز...
پروردگار سوالم خواهد كرد به وقت خويش
كه: اي فرزند
خوشبخت بودي در زندگي زميني ديروز؟

منش از فرط اشك شوق جواب نخواهم يافت
سپاسگزار به پاي مهربانش اوفتاده،
از ياد خواهم برد همه چيز عالم را به جز
راه هايي كه مي گذرند
از لابلاي چمن ها و مزارع گسترده.



بونين


۲۷ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
راه هایی که از چمنزارها و مزارع...
سپاسگزار...
پروردگار
خیلی سخت است سرکار خانم کیانی... خیلی سخت
فکر کردن هم آزارم می دهد.
شدیدا موفق باشید.

ناشناس گفت...

salam azar jan.omadam va didamet va shad shodam.

ناشناس گفت...

سلام. ليست گوشه‌ي وبلاگ شما، ليستي است از اهالي ادبيات، روزنامه‌نگاران و نويسنده‌هاي وبلاگنويس. كار قشنگي است. اما يك چيزي كم دارد! اسم يك آدم كه خيلي خودش را دوست ندارد اما خيلي واقعيات را در مورد خودش مي‌داند. منتظرم تا سري بزنيد و... بگذريم! مثل هميشه..!

ناشناس گفت...

سلام و شکر که سبز است حالتان

ناشناس گفت...

شاد زی. با سفره به روزم. بدبينی يک شاعر را بخوانید در http://naqdesher.persianblog.com

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز.....
زيبل وبا احساس بود لذت برديم سري هم به ما بزنيد
يا علي گفتيم و......

ناشناس گفت...

سلام نازنین :) من خوبم و زندگی صفای سادگی دارد.. تو چطوری؟ زیبا ترین دخی دنیا چطوره؟

ناشناس گفت...

با عشق و ارادت
خواندم
كياني عزيز نوشتارت كمي به سوي محتوا گام برداشته . منظور اينكه بار تئوريك و ادبي واژه ها كمي كاسته شده . كما اينكه ما مي توانيم با فاكتور محتوا متني را تئوريزه كنيم ولي آيا ساختاري با نام شعر مي تواند اينگونه كليتي را دار خود جاي دهد سوالي است كه مي توان بعدا نيز بدان پرداخت .
ولي در كليت من از كار شما لذت ردم ...مطمئنا لذتي كه من از آن نام مي برم لذتي است هنري و صرف كه براي من ساختار را داغرد ...محتوا را نفي نمي كند ...و در نهايت شعريت اثرت را اثبات ...
خسته نباشي
با عشق و ارادت
ماني

ناشناس گفت...

سلام
آب پرتقال به روز است...دست نقدی به رويش بکشيد...خنک

ناشناس گفت...

و خراش ها هم خطی ست گاه برای نوشتن و راهی ست برای گذشتن و گذشت

ناشناس گفت...

اگر آدم در جویبار بخوابد و خدا از این سوال صرف نظر کند... دیدن چهره ی شرمنده ی خدا برای من سخت است
سلام خانم کیانی. و قربان ات

ناشناس گفت...

ziba boud

ناشناس گفت...

شما که قهرید انگار..ضمنن ادیبان با نقدی در خصوص شعراستانهایم به روز است .خوشحال می شوم نظر و لینکتان را ..

ناشناس گفت...

delam baratoon tang shod-e, in she`r tang taresh kard. Ghesse haaye kodakanetoon ro inja dashtam baraye ye doost manee mikardam. Goft az kojaa in doostaar obeydaa mikoni... nemidoonestam javab chi bedam.

neveshte haatoon ro mikhoonam.Be omid e didar

ناشناس گفت...

سلام با نقد کتاب شعر "اولین فصل زمین" سروده دکترهادی منوری وچند نکته درباره شعر جنگ به روزم.سربزنید.ممنون

ناشناس گفت...

پوزش/
دعوت به خوانش/ قلم رنجه فرمائید
***
با درود و اخترام
شادی روز افزون

ناشناس گفت...

che khoshbiniye kodakaneey

ناشناس گفت...

با سلام خدمت شما خانم كياني
بسيار زيبا / استفاده بردم
منتظر بازديد شما از وب خويش
امير خالقي

ناشناس گفت...

..........................بشتابيد........................بشتابيد...............................
...........................تيتر امروز هفته نامه ي سراسري صدا ............................
....................**مخاطب نگاري متن و تحليل بكارت درزماني اثر**.................
.........................جنبش برایتان دست تکان می دهد...................................

ناشناس گفت...

سلام! بسیار زیبا ! وداریم رمضان میشیم شعر چقدر نزدیک بود

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز.........
ممنون كه سر زده بودي
به روزم ومنتظر حضور سبزت
يا علي گفتيم و...........

ناشناس گفت...

مستدام باشید. با واریاسیون به روزم. نقد شعر با بدبینی یک شاعر- اصغر واقدی- به روز است. naqdesher.persianblog.com

ناشناس گفت...

سلام آذر عزیز . خیلی خوشحالم . خیلی زیاد . از این که می توانم دوباره یادداشت های قشنگ تو را بخوانم و دو باره با آن ها راز ها بگویم . من یک بار دیگر و این بار برای آخرین بار برگشته ام . و می خواهم بمانم . یاریم کن . و دعا . منتظر حضورت می مانم . در ضمن در هر دو بلاگ پرشین بلاگ و بلاگفا حضور دارم . و باز هم سلام .

ناشناس گفت...

سلام عزيز!
با مطلبي تحت عنوان « چگونه ياد گرفتم دست از نگراني دست بردارم و به بمب اتم عشق بورزم! » ، پاسخ به سوالات دوستان و يك شعر تازه به روزم!!
منتظرت هستم...

ناشناس گفت...

خانم كياني عزيز سلام...انتخاب خوب و زيبايي بود...متني كه سرشار از معني و با ايجاز كلامي خاص همراه بود.به نظر من نوشته در درجه ي اول بايد از احساس قوي و پختگي كلام برخوردار باشه اما جماعت تئوريزه شده امروز با دغدغه هاي خشكي كه در نهايت به بازي هاي نامعقول در كلام ميشه و براي خواننده حتي از نوع پيگير و حرفه اي چيزي جز خستگي و آشفتگي بهمراه نداره روز به روز بر تعدادشون افزوده ميشه و ازون جايي كه شعر با محتوا گريزي و سطحي كردن و تئوري سازي و فرضيه انگاري و واژه پردازي هاي من دراري و به اصطلاح اديبانه تنها خشك وبه نثري بدون احساس و زيبايي تبديل ميشه جالب توجه حجم كثير توليد اينگونه اشعار هست كه روزبه روز شاعر تحويل جامعه ميده.شايدم نگاه من به اين مقوله نگاهي منسوخ و يكجانبه اي است.و تنها از روي غرض ورزي حاصل از بي اطلاعي حرف ميزنم در صورت امكان درين مورد راهنمايي ام كنيد.تا نظر شما كه آگاهتر هستيد چه باشد.

ناشناس گفت...

نیکی «پیر مغان» بین که چو ما بدمستان/ هر چه کردیم به «چشم کرمش» زیبا بود ...

ناشناس گفت...

سلام . خیلی خیلی خوشحالم که با شما و وبلاگتون اشنا شدم . خیلی وبلاگ خوب و جذابی دارید . به وبلاگ من هم سری بزنید خوشحال میشم . من بروزم و منتظرتونم . با تبادل لینک موافقید ؟ خداحافظ .