یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۷
شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۷
چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۷
مرا
میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را
میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم
نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم
نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه
است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری
آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم
دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر
خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو
رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار
از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی
دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت
میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم
در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم
بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش
میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی
از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
سهشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۹۷
کارل گوستاو یونگ معتقد بود که ناخودآگاه
از لحاظ دسترسپذیری به سه سطح قابل تقسیم است که عبارتند از:
سطح ناخودآگاه در دسترس.
سطح ناخودآگاه که با اندیشه قابل دسترس
است.
سطح ناخودآگاه هسته که غیرقابل دسترس است.
یونگ در یکی از سخنرانیهای خود عنوان میکند
که، اصطلاح ناخودآگاه را به منظور پژوهش مطرح کردهاست و به جای آن میتوانسته از واژه
«خدا» استفاده نماید. او همچنین عنوان میکند که هرجا به زبان اساطیر سخن گفتهاست،
واژههای
مانا، خدا و ناخودآگاه با یکدیگر مترادف
بودهاند.
کتاب های "کارل گوستاو یونگ"
--------------------------------
روانشناسی و علوم غیبی
تحلیل رویا
و.....
یکشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۷
جمعه، تیر ۱۵، ۱۳۹۷
یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۷
چهارشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۷
پنجشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۷
دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۷
جمعه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۷
سهشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۷
دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۷
به یاس سفیدم افروز
عشق
------
عشق چشمهایش آبی ست
موهایش بلوند
قدش دوبرابر اراده ی من
و خنده ای که ادامه ام می دهد
درخیابان های این شهر
خون درشریان های این شهر می دود
می دوم
شهر بلند می شود
می ایستد
شهر چشم هایش آبی ست
موهایش بلوند
خورشید از سمت چپ شانه اش
با من رابطه دارد
رابطه ی آبی
اراده ام تخدیر می شود
وقتی صورتم بلوند
در دریا غرق می شود
هی آب می روم
آب
می رود قعر شهری
که هی غرق می کند
هی گم می کند
ودر تابلو اعلانات
چهره ام هی نقش می بندد که :
این زن گم شده است
در شهری که چشم هایش...
موهایش ...
و...
آذر کیانی
از کتاب " پلاژ مردگان شاد " نشر اشاره
جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۷
شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۷
جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۷
بمناسبت سالگرد درگذشت غزاله علیزاده
------------------------------------
پرده ی آخر
-----------
غزاله !
برایم بگو
در آپارتمان سبز چه گذشت ؟
...................................
...................................
پنجره از دوبال بزرگ پر شد
و مر... ا ا ا ا ا
از کتاب " من به قرینه ی لفظی حذف شده است " نشر ثالث
------------
متن مصاحبه ام با روزنامه ی آرمان درباره همین شعر:
ـ خانم کیانی، شعر شما بر تصویرسازی متکی است و زبان به خوبی از این تصویرسازیها
حمایت میکند، این پرسوناژها چگونه یک اثر را با هارمونیِ متعادلی همراه میکند؟
آنجا که شاعر با شهودش
بکار سرودن شعر است؛ یعنی سعی در شناساندن جهانی دارد که فراتر از این جهانی ست
که بطور روزمره با آن سر و کار داریم . این را بگویم :"این جهان منحصربفرد شاعر، از طرفی بر
پایه وجه تخیلی ذهن او و از طرف دیگر برتطابق
استعاره ها با جهان بیرونی،استوار
است ".
این جهان شاعرانه با
تمام عناصر متشکل، در اختیار شاعر است تا آگاهانه به کمک شهود و شعور، بستری برای
بکارگیری زبان شعر باشد. شهود معمولا پناهگاهی حقیقی را جستجو می کند که بدست
آوردن آن تنها از راه هنر میسر است . تصویر و زبان، ابزار راهیابی به این مامن
هستند که کمک می کنند تا شاعر بیانی حقیقی را از طریق شعر با مخاطب درمیان بگذارد.
این ابزار یعنی ابتدا تصویر از بطن سوژه بشکل ناشناخته یی به شهود شاعر راه می
یابد و چون برای بیان حقیقتی که سعی در شناساندن آن دارد به زبان نیازمند است؛ بنابراین فضایی را
خلق می کند که فرآیند آن تعادل و هارمونی در تصویر و زبان است.
مثلا در شعر "پرده
ی آخر" در کتاب"من به قرینه ی لفظی حذف شده است" نشرثالث :
غزاله!
برایم بگو
در آپارتمان سبز چه
گذشت؟
.............................................
.............................................
پنجره از دو بال بزرگ
پر شد
و مرا
ا ا ا ا ا
که الف در "مرا "
به شکل تقطیع پلکانی به طرف بالا و حرکت روح بعد از خارج شدن از بدن را نشان می دهد.
در این شعر که دیالوگی
ست با زنده یاد خانم غزاله علیزاده و چگونگی مرگش ،این اجرای زبان ،نوع
نگاه من است به مقوله مرگ ،که بر پایه اضداد است و تغییرِ حالتی ست به حالت دیگر و
نه مردن و پایان یافتن. تصویر در این شعر همان
چند حرف "الف "است که به سمت بالا حرکت می کنند. گاهی نمی توان تصویر را
از لایه های عمیق سوژه بیرون کشید تنها به این دلیل که انطباق سوژه و ابژه امکان
پذیر نیست. بزرگ بودن حجم موضوع و عمیق و پیچیده بودن آن، مانع از برقراری ارتباط
میان سوژه و ابژه می شود. بنابراین در چنین موقعیتی فکر میکنم باید تصویر را به سطح کشاند و درحد حرکت در واژه ها، آن
را نشان داد.
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۷
سهشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۷
جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۷
پیش از اینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود
یاد باد آن صحبت شب ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بریک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکته یی در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن
سرخوش آمد یار وجامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
حافظ
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۷
دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۷
پنجشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۷
سهشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۷
فکر کنم اگر تصمیم قطعی دارم
که زندگی یعنی همین
دکور عوالم ام را عوض کنم
برای این کار به مرز روز می روم
و کلی ناشناخته برای جهان لختم برمی دارم
بعد در واپسین کلام شعرم
چشم هایم را سفید میکنم
و شقیقه هایم را
بی هیچ جنبشی
به ناشناخته ها می چسبانم
تازه ها می آیند
می شوم.
پیشانی ام اتو شده
سرم یک وری روی میز
و نگاه میکنم
به شعری که
.تازه می رقصد
-------------------------
"بخشی از شعر" زندگی یعنی همین
"از کتاب " پلاژ مردگان شاد
نشراشاره
جمعه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۷
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
مولوی
فکر می کنم بیش از حد شهودی بودن و غرق شدنِ در کمال گرایی ،باعث می شود که تا حدودی رابطه ی آگاهی آدمی با جسم اش قطع شود. اگر به هرکدام از اعضای بدن مان بی توجه باشیم و آن را نادیده بگیریم ، یقینا آن عضو به هولناک ترین شکل ممکن توجه ما را بخود کانونی خواهد کرد و در مرکز آگاهی ما جای خواهد گرفت و چه بسا ما را با مشکلات بزرگ جسمانی درگیر کند.
کمال گرایی خوب است اما کمک گرفتن ازدیگران را هم نباید فراموش کنیم . مطمئنا همه چیز را نمی دانیم.
همانقدر بر تعالی روح مان متمرکز باشیم که برسلامت جسم و فیزیک مان.
بقول نیچه " تنها فراموشی ست که ما را به حقیقت نزدیک می کند " اما تا هنگامی که همراهی تمامی اعضای بدن مان را با خود داشته باشیم.
سهشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۷
یکشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۷
چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۶
سهشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۹۶
شنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۶
سهشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۶
شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۶
شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۶
دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۶
دوشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۶
اشتراک در:
پستها (Atom)